خواهر شهید رسول موسوی از برادر خود چنین میگوید: دیدن داداش برای همۀ ما دلگرمی بود. مامان با اینکه انس خاصی به رسول داشت و از دوری اش دلتنگ می شد، هیچ وقت جلوی او چیزی نمی گفت. پای حرف های مامان و سیدرسول که مینشستم میدیدم مامان او را به رفتن تشویق هم میکند.