شهادت 22 خرداد؛
شهيد صفر علی زارعی در وصیت نامه خود می نویسد: مادر عزيزم؛ مي دانم که چه رنج ها و چه سختي ها در راه پرورش من کشيده اي. مي دانم که با چه تنگ دستي در آن مواقع ما را بزرگ کردي .مادرم دست هاي ترک ترک خورده تو نشانه زحماتي است که براي ما کشيده اي چه بگويم ؟
تاملی در وصیت نامه شهيد صفر علی زارعی

 نوید شاهد فارس: شهيد صفر علی زارعی در پنجم فروردین ماه 1339 در خانواده اي مستضعف در روستاي کربال بنجير دیده به جهان گشود.  پس از گذراندن دوران طفوليت از 7 سالگي به مدرسه رفت.

او اذان گوي مسجد شده بود و درماه مبارک رمضان ماه خدا به پشت بام مي رفت و مناجات مي کرد .با آغاز تظاهرات به خیابان ها می رفت و در راهپیمائی ها شرکت می کرد. تا اینکه انقلاب به پیروزی رسید.

او دوره تحصيلات متوسطه را نيز با موفقيت تمام کرد و بسيار علاقمند بود که در سپاه پاسدارن انقلاب اسلامي خدمت کند امام موفق نشد و به سربازي رفت و در اين رابطه مي گفت : همه اين ها يکي است همه خدمت به جامعه مي باشد . صفر علی دوران آموزشي را در لويزان و مدتی را هم در تهران گذراند. پس از آن به شيراز رفت و فورا به ده بنجير نزد پدر و مادر خود رفت که آن ها رابييند و خداحافظي کند .

صفر علي با افرادي که هم صحبت شده بود گفته بود که اين مرخصي اولين و آخرين مي باشد و ديگر شما را نمي بينم و از تمام افراد خداحافظي براي هميشه کرده بود.

در تاريخ 2 خردا 1362 به سوي سرنوشت خود رفت و تا تاريخ شهادتش دو نامه براي پدر و مادر فرستاد و در آخرين نامه که در تاريخ 17خرداد 1362 مي نويسد که در 30 خرداد 1362 به مرخصي مي آِیم ( اما در روز 30 خرداد جنازه مطهرش براي خانواده آورده شد ) و در نامه نوشته بود که فردا به خط مقدم جبهه از طرف دهلرن به سوي جبهه شرهاني در خاک عراق مي رویم و مدت سه روز در جبهه بود و عصر روز 22 خرداد سال 1362 که برابر با شب اول ماه مبارک رمضان در موقع وضو گرفتن از سنگر بيرون مي آِيد و در همان موقع که مشغول وضو گرفتن بوده بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.

(متن وصیت نامه)
بسم الله الرحمن الرحمن
اشهد ان اله الا اله . اشهدا ان محمد رسول الله و اشهد ان علي ولي الله
گواهي ميدهم که جزء خداي يکتا خداي ديگري نيست و گواهي مي دهم که محمد (ص) رسول خدا و خاتم النبين است .
گواهي مي دهم که علي (ع) ولي خدا و اميرالمومنان است و پس از او امام حسن (ع) و امام حسين (ع) و محمد ابن علي (ع) و جعفر ابن محمد (ع) و موسي ابن جعفر (ع) و علي ابن موسي (ع) و محمد ابن علي (ع) و علي ابن محمد (ع)  و حسن ابن علي العسکري (ع) و حضرت مهدي (عج) ائمه معصوم مي باشد .

گواهي ميدهم که مهدي (عج) زنده ولي غائب است و روزي به پا خواهد خواست و انتقام خون هاي به ناحق ريخته شده را خواهد گرفت و تحقق بخش حکومت مستضعفين خواهد بود . گواهي مي دهم قيامت حق است معاد حق است و جزا و پاداش در کار است .


گواهي ميدهم که خداوند عادل است و ذره اي ظلم و بي عدالتي در نظام آفرينش و قاموس خلقت نبوده و نيست و نخواهد بود. گواهي مي دهم که در زمان امام عصر (عج) رهبري امت اسلامي به دست ولي امر و جانشين امام زمان (عج) مي باشد که در حالا حاضر امام عزيزمان خميني کبير جانشين امام زمانند . خدايا من چيزي جز گناه ندارم که درباره اش با تو سخن گویم هر چه هست تويي و همه از تواند و تو بي نيازي .

 خدايا شنیده بودم که اگر کسي در راه تو به جهاد برخيزد همه گناهاني را که کرده بود مي بخشي . خدايا توفيق جهاد در راه تو و شهادت در راه تو را به من عطا بفرما .

 خدايا چگونه است بدن ضعیف و ناتوان را در آغوش دوزخ بسوزاني در حالي که از گذشته ام از غفلت هايم و گناهانم پشيمانم . خدايا اگر گناه زشت است و عفو زيبا است بيا از لطف و کرمت اين زيبايي را عطا بفرما .

برادرانم : در زندگي غافل نباشيد خداوند را حاضر و ناظر بر اعمالتان ببينيد و اين زحمت هايي که براي من کشيده ايد حلال کنيد .

پدرم: که شما نيز چه سختي ها کشيده ايد و کمرتان خم شده و همه اين ها را مي دانم شما نيز مرا ببخشيد پدرم مبادا گريه کنيد شما در خانواده سعادتي نصيبتان شده که بايد جشن بگيريد.

مادر عزيزم :
مي دانم که چه رنج ها و چه سختي ها در راه پرورش من کشيده اي. مي دانم که با چه تنگ دستي در آن مواقع ما را بزرگ کردي .مادرم دست هاي ترک ترک خورده تو نشانه زحماتي است که براي ما کشيده اي چه بگويم ؟
من که نمي توانم آن زحمات را جبران کنم. ای مادر تو اکنون سرافرازي تو فردا پيش حضرت فاطمه زهرا (س) سر بلندي شما بايد افتخار کنيد شما بايد خوشحال باشيد مبادا احساس ناراحتي کنيد  از اين سعادت مبادا گريه کنيد .

خواهرانم : شما مرا ببخشيد و از زحمت هايي که براي من کشيده ايد و آن مهر و محبت شما که هرگز فراموش نشدني است مرا حلال کنيد.

پدر و مادر عزيزم : اگر در طول زندگي من اهانتي کرده ام و از جهالتم و نادانيم بوده شما مرا ببخشيد و هر جا که پدرم گفتند مرا به خاک بسپاريد . خديا خدايا تا انقلاب مهدي (عج) خميني را نگهدار . 2/3/1362.

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده