سه‌شنبه, ۲۰ تير ۱۴۰۲ ساعت ۰۹:۰۶
مادر شهید «علی رئیسی» در بیان زندگی فرزندش می‌گوید: «نگاهم به قد و قامتش بود و زیر لب وان یکاد می‌خواندم در نظرم از تمام دنیا زیباتر شده بود. و من با تمام وجود به او افتخار می‌کردم.»

به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، لباس سربازی برازنده قد رعنایش شده بود. در آینه چشمانم می‌درخشید و من با تمام وجود به قامتش نگاه می‌کردم برازنده بود. برازنده دفاع از میهن اسلامی اش. برازنده دفاع از آب و خاکش برازنده دفاع از جان و مال و ناموس مردمی که جنگ آرامش‌شان را به یغما برده بود. نگاهم به قد و قامتش بود و زیر لب، «وان یکاد» می‌خواندم در نظرم از تمام دنیا زیباتر شده بود. و من با تمام وجود به او افتخار می‌کردم.

ون یکاد می خوانم بر جوان برومندم

نگاهم به مرد جوان مقابلم بود و ذهنم در زمان سفر می‌کرد به سالها پیش برگشته بودم به بهاری که با قدم‌هایش زیباتر از همیشه به نظر می‌رسید طراوت در زندگیمان جاری شده بود و عشق بیداد می‌کرد. من بازهم مادر شده بودم و لطف خداوند شامل حالم شده بود. آب و هوای کمرک بهاری‌تر از همیشه بود و مهمان عزیز ما در اولین روز بهار سال 1346 از راه رسید.

به خاطر ارادتی که به مولا علی (ع) داشتیم نامش را علی گذاشتیم. علی رئیسی. با آرزوی اینکه پیرو امیرالمومنین(ع) باشد. روزهای کودکی‌اش را در خانواده صمیمی‌مان پشت سر گذاشت و برای رفتن به مدرسه آماده شد. تحصیلاتش را تا سوم راهنمایی ادامه داد و پس از آن به خاطر عدم امکانات تحصیلی نتوانست ادامه تحصیل دهد. و به همین دلیل مانند دیگر روستاییان وارد کار کشاورزی شد و از زمین بخشنده روزی حلال خود را به دست می‌آورد.

با کار و تلاشش یاری رسان ما شده بود و مصمم بود که زحمات پدر و مادر را جبران کند آنچه بیش از هر چیز دیگری ما را خوشحال می کرد اخلاق نیکویش بود که او را در چشم همه عزیز و گرامی کرده بود.

و حالا زمانی که جوانی برازنده شده لباس سربازی به تن کرده و برای حفظ و حراست آب و خاکش راهی می شود. می‌رود و تمام آرزوهای مرا با خود می‌برد. می‌رود و من در هر قدم آرزوی برگشتنش را می‌کنم.

به عنوان پاسدار وظیفه لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع) مشغول به خدمت شد. پس از مدتی خدمت صادقانه در چهارم تیرماه سال 1367 در جزیره مجنون عراق به درجه رفیع شهادت نائل آمد و من لایق این شدم که هدیه ای را در راه خداوند عطا کنم که برای آزادی ایران از جان شیرین گذشته بود و تمام امیدم این است که شفیع من در دنیای باقی باشد. فرزندی که پیکرش سال ها مفقود بود و پس از تفحص در دوازدهم دی ماه 1378 در مشهد زلف آباد از توابع فراهان به خاک سپرده شد و خاکش مامن درد دلهایم.

 

منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده