«یکی از نیرو‌ها وقتی کمک می‌کند تا شهید را پایین بیاورد با دیدن صورت او متوجه می‌شود که یکی از رزمندگان شهر خاکعلی است نامش اصغر قنبری و از رفقای نزدیک همین رزمنده‌ای بود که او را به آن‌جا آورده بود. از او می‌پرسد واقعاً نمی‌دانی این شهید کیست؟ ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

رفیق ناشناس!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، ایثارگر «سید علی توکلی» روایت می‌کند: روز دوم عملیات والفجر بود. تمام خطوط دشمن به دست نیرو‌های رزمنده افتاده بود. در همین زمان بچه‌ها مشغول پاک‌سازی، استراحت و تجدید قوا بودند. بعضی‌ها هم شهدا و مجروحین را به پشت خط انتقال می‌دادند. چون منطقه کوهستانی بود کار انتقال مجروحین و شهدا با قاطر انجام می‌شد.

یکی از رزمندگان شهر خاکعلی به نام علی عبداللهی که بعد‌ها به فیض شهادت نایل شد. شهیدی را پس از طی چند ساعت به پشت خط برده بود، شهید علی عبداللهی وقتی که شهید را به پشت خط رسانید. همه بچه‌های شهر خاکعلی به سمت او دویدند و از او نام و نشان شهید را پرسیدند.

او هم می‌گوید که نمی‌شناسم تنها به من دستور داده‌اند که او را به پشت خط برسانم و من هم این کار را کردم و الان هم خیلی خسته هستم فقط کمک کنید که زود او را تحویل بدهیم.

یکی از نیرو‌ها وقتی کمک می‌کند تا شهید را پایین بیاورد با دیدن صورت او متوجه می‌شود که یکی از رزمندگان شهر خاکعلی است نامش اصغر قنبری و از رفقای نزدیک همین رزمنده‌ای بود که او را به آن‌جا آورده بود. از او می‌پرسد واقعاً نمی‌دانی این شهید کیست؟

می‌گوید نه به خدا نمی‌دانم زمانی که متوجه می‌شود رفیق خودش است بسیار ناراحت شود که چرا تا این لحظه متوجه نشده‌ام. خود او هم بعد از ۲ سال در حین انجام خدمت سربازی به دست قاچاقچیان در زاهدان به شهادت رسید.

منبع: کتاب نسل آفتاب (جلد ۲)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده