شهیدی که خوابش تعبیر شد
به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید محمد علی عسگری در سال ۱۳۵۷، در شهر مقدس قم به دنیا آمد. محمد علی در خانوادههای مستضعف رشد یافت و چون پدرش بیمار بود، فقط تا کلاس پنجم ابتدایی تحصیل کرد و پس از آن برای کمک به پدر پیر و مادر صبور خود مشغول به کار شد. با شروع روزهای پُرجنب و جوش انقلاب در تظاهرات مردمی شرکت کرد و به همراه دوستانش به رسواگری شاه خائن پرداخت.
محمدعلی به پدر و مادرش خیلی احترام می گذاشت و همیشه می گفت: «آنقدر کار می کنم تا بالاخره صاحب خانه شویم» و سرانجام با پول هایی که پس انداز کرد خانه ای برای آنها خرید در روزهای انقلاب با تمام دوستانی که به شهادت رسیدند یک گروه تشکیل داده بودند و به مراقبت از مردم می پرداختند. در راهپیماییها شرکت میکرد و گاهی تا صبح به خانه نمی آمد.
محمدعلی جثه ای قوی داشت و می گفت: باید بروم و به مردم کمک کنم شاید کسی زخمی یا مجروح شود و به کمک من احتیاج پیدا کند. او به نماز و روزه اهمیت زیادی می داد و همیشه سجاده اش را در حیاط پهن میکرد و به راز و نیاز با خدای خود میپرداخت. میگفت: خیلی دوست دارم زیر سقف آسمان با خدا حرف بزنم. در رشته کاراته فعالیت می کرد و 9 جام جایزه گرفته بود و در این رشته مهارت زیادی پیدا کرده بود. شهید پس از اعزام به جبهه های کردستان برای خدمت به غرب کشور، علاقه زیادی از خود نشان می داد و همیشه می گفت: فضای کردستان به بچه های قمی احتیاج دارد شاید بتوانیم تاثیر مثبت بگذاریم.
مادرش می گوید: قبل از آخرین اعزام به من گفت: مادر جان اینبار که بروم دیگر بر نمی گردم. گفتم: این حرف ها را نزن تو از کجا می دانی؟ لبخندی زد و گفت: «خواب آقای بهشتی را دیدم، یک لیوان آب به من داد؛ من به شهید رجایی تعارف کردم، اما ایشان گفتند: این سهم توست، بخور! نوش جانت» و گفت: این بار به شهادت می رسم. مرا حلال کنید نماز و روزه غذا ندارم؛ فقط تنها وصیتی که دارم این است که بعد از شهادت من گریه و بی تابی نکنید، شهادت لیاقت و افتخار می خواهد.
شهید عسگری پس از حمله ناجوانمردانه عراق راهی میدان نبرد شد و سرانجام پس از ۱۶ ماه خدمت در کردستان در روز بیستم بهمن ماه ۱۳۶۱ در درگیری مسلحانه با اشرار به فیض شهادت نائل آمد.