روحانی مبارز انقلاب و شهید جنگ تحمیلی/
دوشنبه, ۲۲ شهريور ۱۴۰۰ ساعت ۰۸:۲۶
نوید شاهد ـ در بخشی از زندگی نامه و خاطرات شهید غلام‌علی سلیمی این چنین آمده است: سلیمی در جریان جنگ متجاوزانه دشمن بعثی، بارها در مواقع مختلف راهی میدان رزم شد و با سخنرانی‌هایش به رزمندگان امید داد. در ادامه زندگی نامه این شهید والامقام را می خوانید.

به گزارش نوید شاهد استان قم، حجت الاسلام والمسلمین شهید غلام‌علی سلیمی در دی ماه سال 1332 در گلستان مهر و ارادتهای خانواده سلیمی به دنيا آمد. غلام‌علی مولودی بود که سالها قبل از تولدش وقف خدمت به اسلام و مردم مسلمان شده بود. پدرش از سیدی که به ده‌شان رفت و آمد می‌کرد و مردم را از عملش بهره‌مند می‌ساخت می‌گوید: مردم گرچه با مشقت اما علاقه، او را از دهات اطراف می‌آوردند تا از معلوماتش بهره گیرند. سید وقتی که علاقه اهل صرم را دید، گفت: چند نفر از بچه ها را به حوزه بفرستید تا حداقل یکی مثمر ثمر واقع شود.

بدین‌سان محمدآقا پدر غلامعلی شهید با خدا بر سر پیمان می‌رود. با تولد غلام‌علی و رسیدن به سن و سال تحصیل، پدر بر آن شد تا به عهد خود وفا نماید. او را به حوزه علمیه فرستاد. شهید سلیمی درحالیکه مقدمات علوم اسلامی را در مدرسه حضرت آیت‌الله گلپایگانی می‌گذراند، به تدریس مشغول شد و روزانه دو ساعت تدریس کرد. شهید دروس مقدماتی را به خوبی فرا گرفت و در عرض آن خود سازی و تهذیب را بالی قرار داد تا در سیر و صعود خود به آسمان کمال کم نیاورد.

در سال 1352 به دنبال یورش مأموران شاه جلاد به مدرسه مبارکه فیضیه نقش فعال شهید سلیمی به چشم می‌خورد. او همواره در ارتباط با طلاب و بازاریان و جوانان بود. با شهادت حاج‌مصطفی فرزند برومند امام «ره» موجی از خشم در سراسر ایران به راه افتاد و مراسم یاد بود به پا شد، که یکی از سخنرانان این مجالس پر شور شهید سلیمی بود. او در کرمانشاه در پی سخنرانی تحریک کننده‌اش مورد تعقیب ساواک واقع شده که با کمک گروهی از مردم به سلامت گذشت. وی بعد از حادثه 19 دی، سخنرانی‌های متعددی در تظاهرات و راهپیمایی‌ها ایراد نمود و در شکستن حکومت نظامی ایفای نقش کرد. پخش مواد منفجره، اسلحه، کمک به مجروحین، توزیع نفت و ارزاق عمومی در زمان اعتصاب از جمله فعالیتهای ایشان است. در ماه مبارک رمضان سال 1357 در مسجد سیداسماعیل قم با ایراد سخنرانی پرشورش کماندوها را به آنجا کشاند، که با حمایت جوانانی که او را چون نگینی در بر گرفته بودند، با لباس مبدل از این یورش با سلامت گذشت.

 وی پس از این واقعه به خمین، که تبعیدگاه آقای پسندیده بود، رفت و در آنجا به دستور ایشان به منبر رفته، سخنرانی نمود که توسط مزدوران رژیم دستگیر و روانه زندان اراک گردید.

در ستاد انقلاب اسلامی قم نقش مؤسس داشت. در تحصن دانشگاه مسئول بخشی از انتظامات بود و از موسسین ستاد استقبال از حضرت امام (ره) در قم بود. پس از آن تا آخرین روزهای زندگی در دفتر حضرت امام خدمت می‌کرد. در ضمن در تأسیس جهاد سازندگی قم نیز نقش فعالی داشت. شهید سلیمی در جریان جنگ متجاوزانه دشمن بعثی، بارها در مواقع مختلف راهی میدان رزم شد و با سخنرانی‌هایش به رزمندگان امید داد. هر گاه مسائل جبهه و نیازمندی‌های رزمندگان با وی مطرح می‌شد، با تمام توان به رفع نیازمندی‌های آنان اقدام می‌نمود.

اسفند سال 63، جبهه‌های جنوب، سرزمین لاله‌گون خوزستان شور و حال دیگری داشت. فضای جبهه‌ها آکنده از عشق و زمزمه‌های نیمه‌شب بود. شهید سلیمی با جمعی از دوستان از جمله شهید سید اسد الله موسوی قصد سرکشی به جبهه‌ها را داشت و در پی آن بود که جشن سال نو را در کنار رزمندگان باشد. او با مقداری سکه که عیدی امام به رزمندگان بود، عازم منطقه شد و در 23 اسفند ماه 1363، در عملیات بدر به لقاء الله پيوست و تا بی‌نهایت پر کشید و رفت.

برگی از خاطرات همسر شهید غلام علی سلیمی را می خوانید

 در یکی از مسافرت هایی که به مکه داشتند، من همراه ایشان بودم همیشه سعی می کردند در هر فرصتی که بود با رفتار و اعمال و تبلیغات به موقع رسالت خود را به مردم آنجا برسانند. کمتر وقتی بود که در منزل باشند.

بیشتر اوقات نماز را در خانه خدا به جا می آورد و بقیه وقت خود را به تبلیغات می گذراند و با حجاج خارجی صحبت می کرد و آنان را به مسائل مسلمانان و جنگ عراق که  بر علیه ایران است آگاه می ساخت و به آنان می گفت: این دولت عراق است که با ایران جنگ می کند و تجاوز کرده به کشور ایران و ایران با اعراب که دشمنی ندارد و خلاصه در هر کجا که زمینه صحبت آماده بود با سخنرانی های پر شور خود مردم را به مسائل آشنا می ساخت و این سخنرانی در آنجا بسیار مفید بود.  

هدیه امام به رزمندگان

آخرین خاطره ای که از ایشان به یاد دارم شب آخر بود که صبح می خواستند به جبهه بروند؛ آن شب دو نفر از اقواممان به منزل ما آمده بودند و شهید سلیمی بسیار خوشحال بود. تا حدود ساعت 12 شب بیدار بودند و مرتب از اقوام و مشکلات مردم سوال می کردند و آن شب خیلی کم خوابیدند و قرآن مطالعه می کردند و در حال مطالعه و راز و نیاز با خداوند بودند.

صبح که شد ایشان برنامه سفر را آماده کردند و مقداری سکه که از امام برای رزمندگان اسلام بود در ساکی گذاشتند تا با دادن آن سکه ها به رزمندگان و پیام امام به آنان، آنان را خوشحال کنند و بگویند که امام همیشه به فکر شما و دعاگویی شما هستند و این سکه های یک ریالی تنها به عنوان تبریک و یاد بود؛ به آنان هدیه کنند و خلاصه با خانواده خداحافظی کردند. 

پیکر پاک و مطهر این شهید روحانی در گلزار علی بن جعفر استان قم آرام گرفته است.

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم     

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده