گرمای وجود شهید جبار پور و حس محبت آمیز پدرش
به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید ذبیح الله جبارپور در سال 1342، در هشترود پرورش یافت. پس از دوره ابتدایی مشغول کار شد. مدتی که گذشت به حرفه ی پیمانکاری ساختمان رو آورد.
با هجوم بعثی های عراق به مرزهای کشور به جبهه های نور علیه ظلمت شتافت. او نسبت به مسائل خاصی که در کشور پیش میآمد، حساسیت عجیبی نشان میداد. از اینکه گروهک های منافق در مناطق کردنشین قصد فروپاشی حکومت اسلامی را داشتند و با تبلیغات سوء بیگانگان در به انحراف کشیدن اعتقادات مذهبی مردم به خصوص جوانان تلاش مذبوحانه داشتند و میخواستند تاثیرات مثبت انقلاب را کم رنگ جلوه دهند، بسیار ناراحت و دلگیر بود. از همین رو تصمیم گرفت تا پای جان در جبهه ها بجنگد چنان که پس از ۱۳ ماه خدمت در نیروی انتظامی و یک سال حضور فعالانه در جبهه ها، در روز 30 شهریور 1366 در جاده میاندوآب به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
شهید جبارپور علاقه خاصی به پدر و مادر خود داشت و روابط عاطفی او با پدر و مادرش زبانزد خاص و عام بود. پدرش هم محبت زیادی به او نشان می داد. یک بار هنگامی که از جبهه بازگشته بود به علت خستگی بسیار کنار اتاق خوابیده بود؛ پدرش بالای سر او نشست و با محبت و آرامش خاصی به او نگاه کرد، آنقدر به او نزدیک شده بود که انگار میخواست در گرمای نفسهای او را حس کند.
شهید جبارپور بسیار عبادت میکرد. بیشتر ساعاتش را در مساجد و هیئتهای مذهبی میگذراند و از برگزار کنندگان برنامه های تبلیغی و فرهنگی در مکانهای مذهبی بود و سعی می کرد از این طریق آرمان و اهداف انقلاب اسلامی را حفظ کرده و گسترش دهد.
آخرین باری که برای دیدار از جبهه برگشته بود، حال دیگری داشت. خیلی با گذشته فرق کرده بود؛ همراه اعضای خانواده به زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها رفت درحال زیارت منقلب شد و خیلی گریست و با حضرت معصومه راز و نیاز کرد گویی میدانست که آخرین زیارتش است و البته همین طور هم شد.