شهید مجید وفایی؛
چهارشنبه, ۲۰ مهر ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۳۹
در وصیت نامه شهید مجید وفایی می خوانید: پدر و مادر عزيزم در مصائب و مشكلات و بلايا صبر نمایيد و شب هاى جمعه براى من قرآن بخوانيد.

به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید مجید وفایی در تاریخ بیست و هفتم شهریور ماه 1347، در خانواده ای مومن و متدین در رو ستای تاج خاتون از توابع شهر قم دیده به جهان گشود.

توسل به پروردگار، هنگام بروز مشکالات و مصائب

این خانواده معظم پس از چندی به شهر قم نقل مکان کردند.

او پس از سال ها کوشش و تحصیل در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران پذیرفته شده بود.

شهید وفایی همراه با خیل کاروان سپاهیان حضرت محمد(ص) در طی عملیات کربلا 4 در تاریخ سوم دی ماه 1365 با اصابت خمپاره به پیکر مطهرش به درجه رفیع شهادت نائل گشت. 

در ادامه وصیت نامه این شهید والامقام را می خوانید.


بنام خدا و براى خدا و بياد خدا.

بنام آن كه بر مومنين رئوف است و مهربان و بنام آن كه بر مشركان قهار است و جبار و بنام آن كه جان مى دهد و جان مى گيرد و بنام آن كه هستى بخش است و هستى گير و بنام آنكه يارى دهنده لشكر اسلام در مصاف عليه لشكر كفر و نفاق مى باشد.

خدايا تو خود مى دانى كه از وقتى كه خود را شناختم بزرگترين آرزويم شهادت در راه تو بود.

جان دادن و بسوى تو بال گشودن بود و حال كه اين فوز عظيم نصيب من شده است بسيار خرسندم.

اين حقير مجيد وفايى فرزند اكبر وصيت نامه خود را در موارد زير ذكر مى كنم.

حدود 10 روز روزه واجب ماه مبارک رمضان از من قضا شده است كه اميدوارم يكى از برادرانم و يا پدر و مادرم آن را براى من بجا بياورند.

2- بنا بر احتياط حدود یک ماه نماز قضا برايم بخوانيد.

3-حدود چند هزار تومان پول دارم كه خودتان مقدار آن را می دانيد كه اولا حتما خمس آن را بدهيد و بعد خودتان به هر راهى كه خواستيد خرج نمایيد.

4-مقدارى لباس دارم كه تا آن‌جا كه قابل استفاده برادرم مى باشد او استفاده نمايد و مابقى را به هر كس كه نياز دارد بدهيد.

5- يک عدد بادگير دارم كه البته متعلق به بيت المال مى باشد ولى پول آن را به جبهه داده ام ولى با اين حال حتما آن را تحويل جبهه بدهيد.

به پدر و مادر و برادر و خواهر و آشنايان و اقوام چند توصيه دارم:

1-مادر و پدر عزيزم اى عزيزانى كه بخاطر بزرگ نمودن من زحمت هاى بسيار متحمل شديد از شهادت من هيچ ناراحت نباشيد، بلكه افتخار هم نمائيد و اين را قبول كنيد كه من امانتى بودم از طرف خداوند متعال.

ان شاءالله كه مرا حلال كنيد چون واقعا در زندگيم نتوانستم زحمات شما را جبران كنم ولى ان شاءالله كه در آخرت بتوانم به اذن خداوند شما را شفاعت بنمايم.


پدر و مادر عزيزم در مصائب و مشكلات و بلايا صبر نمایيد و شب هاى جمعه براى من قرآن بخوانيد.

برادران عزيزم ان شاءالله كه بدي هاى مرا ناديده بگيريد و مرا حلال كنيد و عمر خود را در راه خدمت به اسلام و مسلمين صرف نمایيد و هر وقت كه جبهه ها احتياج به نيرو داشت با جان و دل سلاح بر گيريد و به يارى اسلام بشتابيد.

خواهرانم، وصيت من به شما فقط و فقط اين است كه زينب گونه زندگى كنيد و فرزندان خود را طورى تربيت نمایيد كه در آينده نزديک از ياوران اسلام و قرآن باشند.

دوستان و آشنايان و خويشاوندانم، به خدا قسم، به خدا قسم دنيا، به خدا قسم دنيا خيلى بى ارزش است و عمر انسان خيلى زودگذر؛ پس بيایيد بسوى ايزد منان برويم و كارهايمان را بخاطر او انجام دهيم و به عبادات و وظايف دينيمان بيشتر توجه كنيم و در اين رهگذر زود، توشه اى براى آخرت خود بیاندوزيم.

مبادا در رخت خواب بميريم كه على اكبر حسين در ميدان جنگ شهيد شد.

نسبت به مسائل انقلاب و اسلام بى توجه نباشيم و تا مى توانيم زندگى خود را صرف خدمت به اسلام و مسلمين نمایيم و امام عزيز را در اين راهى كه ما را بسوى فلاح و رستگارى و سعادت هدايت نمايد تنها نگذاريم و به سخنان او جامه عمل بپوشانيم.

در آخر از همه دوستان و آشنايان و خويشاوندان ملتمسانه حلاليت مى طلبم و از آن‌ها مى خواهم كه هر بدى از اين حقير ديده اند ببخشند؛ چون واقعا خداوند حقُ الله را مى بخشد و حق الناس را نمى بخشد.

آخرين وصيت من به تمام امت شهيد پرور اين است كه امام عزيز را تنها نگذاريد و جبهه هاى جنگ را تقويت نمایيد.

ساعت 11 روز جمعه هشتم آذرماه 1365

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده