خاطره‌‌ای از شهید «حسن نوشادی»

نذر کرده‌ام به جبهه بروم و مفقودالاثر شوم

سه‌شنبه, ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۳:۴۴
پدر شهید تعریف می‌کند: روزی نبود که حرف جبهه را در خانه پیش نکشد. می‌گفت؛ می‌خواهم به جبهه بروم. و من با لبخند به او می‌گفتم؛ مگر نذر کرده‌ای که هر روز اسم جبهه و جنگ را می‌آوری؟ می‌گفت؛ آره پدر من نذر کرده‌ام به جبهه بروم و مفقودالاثر شوم.

به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «حسن نوشادی» يكم دی ماه 1347، در روستای شيوه‌ای تابعه شهرستان ميناب چشم به جهان گشود. پدرش اكبر، كارگر بود و مادرش گيشک نام داشت. تا پايان دوره ابتدايی درس خواند. او نيز كارگری می‌كرد. به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت. چهارم دی ماه 1365، در ام‌الرصاص عراق به شهادت رسيد. پيكر او مدت‌ها در منطقه بر جا ماند و سال 1376، پس از تفحص در زادگاهش به خاک سپرده شد.

یب

نذر کرده‌ام به جبهه بروم و مفقودالاثر شوم

حسن عاشق جبهه بود، روزی نبود که حرف جبهه را در خانه پیش نکشد. می‌گفت؛ می‌خواهم به جبهه بروم. و من با لبخند به او می‌گفتم؛ مگر نذر کرده‌ای که هر روز اسم جبهه و جنگ را می‌آوری؟ می‌گفت؛ آره پدر من نذر کرده‌ام به جبهه بروم و مفقودالاثر شوم.
هر وقت حسن این حرف را می‌زد در چشمانش نگاه می‌کردم و به آرامی اشک می‌ریختم.

روزها و ساعت‌ها با او حرف می‌زدم و برایش دلیل می‌آوردم، شاید راضی شود اما او تصمیمش را گرفته بود.

روزی که حسن می‌خواست به جبهه برود حس می‌کردم پاهایم رَمَق ندارد و چشمانم کم سو شده است. حسن کوله بارش را بست و رفت. با هر قدمی که برمی‌داشت هی از من دور و دورتر می‌شد، هنوز چشم به انتهای خیابان دوخته‌ بودم و رفتنش را نظاره می‌کردم. حسن رفت و هرگز با پای خودش برنگشت، اما من بد از مدت‌ها چشم انتظاری، خوشحالم که حسن به آرزویش رسید، مفقودالاثر شد و مرا چشم انتظارخودش گذاشت.

روحش شاد و یادش گرامی باد.

(به نقل از پدر شهید، اکبر نوشادی)

یب

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده