خاطره - صفحه 23

آخرین اخبار:
خاطره

دو برادر که با هم شهید شده بودند

نوید شاهد- سیف‌الله محمدی، یکی از جانبازان دفاع مقدس، در بخشی از خاطره ‌ای از آن دوران می‌گوید: «مهدی را دیدم که داشت پیکر بی‌جان برادرش را از خاکریز بالا می‌کشید. بچه‌ها راهی پیدا کرده بودند برای عقب نشینی. همه سرازیر شدند طرف پشت سنگرها و از آنجا برگشتند طرف خاک خودمان. دیگر دیده نمی‌شدند. فکر کردیم که با بچه‌ها رفته‌اند، اما وقتی برگشتیم به سنگرهایمان دیدیم که بچه‌ها دارند او و برادرش را روی شانه می‌آورند. هر دو برادر با هم شهید شده بودند.»

تخریب چی تدمر چه کسی بود؟

نوید شاهد- مصطفی عارفی، جوانی بسیار خوش اخلاق، دارای اندام قوی و قامتی بلند و رسا، مسلط به تمام جنگ افزارها و متخصص در امر تخریب بود.
خاطره ای از آزاده سرافراز «قدرت سیدی زاده»؛

نماز حاجت

نوید شاهد - قدرت سیدی زاده از آزادگان سرافراز استان ایلام است. وی که در سال 1367 در تک آخر صالح آباد که به عنوان پاسدار مسئولیت فرمانده گردان عملیاتی را بر عهده داشت مورد اسارت دشمن قرار گرفت. از شکنجه های سخت دوران اسارت می گوید و چگونه نماز حاجت یکی از برادران آزاده در حقش برآورده شده است. نوید شاهد ایلام در ادامه مخاطبان عزیز را به مطالعه این خاطره خواندنی دعوت می کند.
خاطره مادر شهید در سالروز شهادت «شهید عادل فرزانه یزن آباد »

آرزویش بود مانند شهید جدّی به شهادت برسد

نوید شاهد –شهید «عادل فرزانه یزن آباد» در سال ۱۳۴۰ در شهر اردبیل به دنیا آمد. از همان دوران کودکی بسیار زرنگ و باهوش بود و به تحصیل علاقه زیادی داشت. پس از ورود به دانشگاه عازم جبهه شد و در دوم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۰ در جبهه سر پل ذهاب به شهادت رسید. مادر شهید «عادل فرزانه» می گوید: پسرم آرزو داشت مانند شهید جدّی با افتخار شهید شود، ادامه خاطره مادر شهید را در زیر مطالعه فرمایید .

خاطره |محمدآقا برای تسلای خاطر بچه‌ها و مادرش آمد

نوید شاهد _ همسر شهید مدافع حرم «محمدعلی جنتی»، در خاطره ‌ای از او می‌گوید: "«محمدآقا برای تسلای خاطر بچه‌ها و مادرش آمد. آمد تا بگوید من هستم ....» ادامه این خاطره از شهید مدافع حرم «محمدعلی جنتی» را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.
مروری بر زندگی و خاطرات شهید "اقبال جوانرودی"

سهم رزمندگان توپخانه خودی از ماهی‌های دریاچه زریوار

نوید شاهد – پدر شهید "اقبال جوانرودی" می‌گوید، اقبال همیشه یک سهم ماهی را جدا می‌کرد و برای نیرو‌های توپخانه می‌برد تا آن‌ها هم از این ماهی‌ها بخورند، می‌گفت: «اگر آن‌ها در این نزدیکی نبودند و عراقی‌ها شلیک نمی‌کردند ما هم این ماهی‌ها را نداشتیم».
خاطر‌ه‌ای از شهید احمد اسدی‌نیا

برمی‌گردم دوباره می‌خرم

نوید شاهد - «برمی‌گردم دوباره می‌خرم» عنوان یکی از خاطره ‌های کتاب «روزگار بی تکرار» از مجموعه خاطرات راویان پیام آوران ایثار است که «حسین موذن» از زبان فرزند شهید شهناز اسدی‌نیا به بازآفرینی آن پرداخته است. در ادامه این خاطره را می‌خوانید.

نمی خواهم آقایم را تنها بگذارم

نوید شاهد – پدر شهید الماسی می‌گوید: روز آمد و گفت؛ می خواهم بروم و به جمع سرباز امام زمان(عج) در بیایم و گوش به فرمانش باشم. چرا نمی گذارید! من نمی خواهم آقایم را تنها بگذارم.
عنایت امام زمان (عج) به شهدا؛

در عالم خواب امام زمان(عج) را دیده‌ام!

نوید شاهد - «صبح روز بعد همسنگران وی از او سؤال می کنند ابومؤید دیشب چه خبر بوده که آنقدر شاد بودی و صلوات می فرستادی! وی نیز برای آنها تعریف کرده که شب در عالم خواب امام زمان(عج) را دیده ام که نزد من آمده و گفته نام تو را ...» در ادامه داستان عنایت امام زمان (عج) در شب نیمه شعبان به "شهید وهاب هیوری" را بخوانید.
مروری بر زندگی شهید "محمد صالح حبیبی":

تقدیر الهی

نوید شاهد – شهید "محمد صالح حبیبی" در حالی که مشغول وضو گرفتن بود به همسرش گفت: تا نمازم را نخوانم جایی نمیروم و نگران نباش اگر خدا تقدیر کرده باشد ما بمیریم در هر حال و هر مکان خواهیم مرد و اگر هم تقدیر ما زنده ماندن باشد زیر بمباران هم زنده خواهیم ماند.

خاطره |عزم راسخ شهید برای شهادت در راه معبودش!

نوید شاهد _پدر شهید "شهید محمدرضا بخشی" درباره او می‌گوید: « یکبار که محمود از جبهه آمده بود هنوز یکی دو روزی بیشتر از مرخصی‌اش نمی‌گذشت که مجددا عزم رفتن کرد به او گفتیم که نرو تو که رفتی و وظیفه‌ات را انجام دادی ...» ادامه این خاطره از زبان پدر "شهید محمدرضا بخشی" را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.
پدر شهید فیض الله اسدی بازگو کرد؛

سال‌ها انتظار برای بازگشت پسر شهیدم به میهن

نوید شاهد - پدر شهید "فیض الله اسدی" نحوه شهادت پسرش را اینگونه بیان می‌کند: «به لشکر خراسان رفتم و از هر کسی سراغش را می‌گرفتم، اما کسی از پسرم خبری نداشت تا اینکه قضیه بی خبریش را با فرماندهان این لشکر در میان گذاشتم، پس از چند ساعت پی گیری، در نهایت به من گفتند که فیض الله بیست و یکم اسفند در منطقه عملیاتی عین الخوش شهید شده و امکان بازگردانی پیکرش شهید وجود نداشته. از آن روز تا اکنون منتظرم که فیض الله به میهنی که بخاطرش جانش را فدا کرد، بازگردد.»

شهید «جمیل نصرالهی» تبلیغات پوچ و بی اساس معاندین را نقشه بر آب کرد

نوید شاهد - شهید «جمیل نصرالهی» رادیویی داشت و مرتبا به اخبار و فرمایشات امام (ره) گوش می‌داد پس از آن همین اخبار و فرموده‌های امام (ره) را به زبان ساده تری بین مردم بازگو می‌کرد تا تبلیغات سوء معاندین را خنثی کند. همین امر باعث شده بود تا دشمنان انقلاب به خونش تشنه باشند، اما او توجهی نمی‌کرد و آنچه را که دوست داشت انجام می‌داد. بیان واقعیات انقلاب از زبان وی در بین مردم، تبلیغات پوچ و بی اساس معاندین را نقشه بر آب کرده بود.
مروری بر زندگی شهید "امجد محمدی"؛

شهیدِ راه حفاظت و حراست

نوید شاهد - شهید امجد محمدی قصریان، پس از پایان تحصیلات به دلیل کفالت از خدمت سربازی معاف شد و با توجه به علاقه‌ای که به خدمت در نظام مقدس جمهوری اسلامی داشت، به نیروی انتظامی ملحق شد تا در برقراری امنیت در منطقه سهمی داشته باشد.

خاطره | طلبگی در نجف، تنها راه پاسخگویی به غوغای درون هادی

نوید شاهد _ مادر شهید "هادی ذوالفقاری" درباره او می‌گوید: «هادی بعد از پایان خدمت سربازی چندین کار مختلف را تجربه کرد و بعد از آن، راهی حوزه علمیه شد. زیرا راهی جز طلبگی در نجف، پاسخگوی غوغای درون هادی نبود....» ادامه این خاطره از زبان مادر شهید "هادی ذوالفقاری" را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.

خاطره | از انگلیس به ایران آمد تا از کشورش دفاع کند

نوید شاهد_ مادر شهید "سعید تحویلداری" درباره او می‌گوید: «با شروع جنگ تحمیلی درسش را رها کرد به ایران آمد و راهی جبهه جنگ شد. در جبهه فرمانده بود و زمانی که به او حقوق می‌دادند، حقوق خود را به دیگران می‌داد....» ادامه این خاطره از زبان مادر شهید "سعید تحویلداری" را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.
زندگی نامه و خاطرات «محمد حسن جعفری» زندانی سیاسی پهلوی؛

ماموران ساواک با نشان دادن اسلحه، شهروندان را از حقوق اجتماعی خود منصرف می کردند

نوید شاهد - «محمد حسن جعفری» در خاطرات خود از وکیل‌آباد مشهد و زندان اوین می گوید و به این مسئله اشاره می کند که ماموران ساواکی و مزدوران رژیم پهلوی همچون گانگسترها با نشان دادن اسلحه، خارج نوبت بنزین می‌زدند و مردم را از میزهای رستوران بلند می کردند تا برای خود تصرف نمایند و این بدان معنی است که آنان خود را خادم ملت نمی‌دانستند؛ بلکه حکمران و سوار بر ملت بودند.
زندگی نامه و خاطرات «علی جعفری پناه» زندانی سیاسی پهلوی؛

کلاس های درسی که به زندان ساواک ختم می‌شد

نوید شاهد - بازداشتگاه ساواک مشهد و زندان وکیل‌آباد بیش از یک سال پذیرای طلبه نیشابوری بود و این طلبه از خاطرات مبارزان انقلابی در دوران حکومت محمد رضا شاه پهلوی می گوید و روایت می کند که چگونه از درب مدرسه به بازداشتگاه ساواک منتقل می شود.
زندگی نامه و خاطرات «حجت الاسلام محمد جعفری» زندانی سیاسی پهلوی؛

پذیرایی با مشت و لگد، آیین استقبال از روحانیون مبارز در بدو ورود به زندان های پهلوی بود

نوید شاهد - حجت الاسلام محمد جعفری در خاطراتش از شکنجه های رژیم پهلوی برای افراد مبارز می گوید و از روش های بازجویان ساواک می گوید که برای گرفتن اطلاعات از مبارزین انقلابی استفاده می کرده اند.
زندگی نامه و خاطرات «محمد حسین برادران هروی» زندانی سیاسی پهلوی؛

دوره دانشجویی «برادران» به دوره حبس در زندان پهلوی گره خورد

نوید شاهد - «محمد حسین برادران هروی» به واسطه فعالیت های انقلابی و حق طلبی، از روز ۲۹ شهریور ۱۳۵۴ تا پنجم آبان ماه سال ۱۳۵۷ در بازداشتگاه کمیته مشترک ضد خرابکاری، زندان قصر و قزل حصار به سر می برد.
طراحی و تولید: ایران سامانه