خاطره - صفحه 27

آخرین اخبار:
خاطره

خاطره ‌| آرزویی که قبل از شهادت برآورده شد

نوید شاهد _ "جعفر بريری" یكی از محافظين شهيد "ولی الله فلاحی" در خاطره ‌ای از فرمانده خود، می‌گوید: "تبادل آتش بين دو طرف به شدت ادامه داشت. صدای انفجار گلوله های توپ و خمپاره در اطراف ما به طور پراكنده شنيده می شد. دكتر چمران در آن عمليات مجروح گرديد و تعدادی از رزمندگان ما هم به شهادت رسيدند به شهيد فلاحی پيشنهاد كردم كه برای محافظت از تركش و گلوله‌ها، از كلاه آهنی استفاده كند..." ادامه این خاطره را را در سایت نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.

خاطره |دختری که به برکت وجود مزار شهید محجبه شد

نوید شاهد _ "همسر شهید مدافع حرم "جواد جهانی" در خاطره ‌ای از همسرش، می‌گوید: "چندماه بعد از دفن همسر شهیدم، دختر جوانی درحالی که ‌اشک می‌ریخت نزد من آمد و گفت اتفاقی به همراه دوستش سر مزار او رفته....» ادامه این خاطره را از زبان همسر شهید مدافع حرم "جواد جهانی" را در سایت نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.

خاطره |نیمی فدای وطن و نیمی هم، فدای حرم شد

نوید شاهد_ " همسر شهید، مدافع حرم سردار محمدرضا ابراهیمی در خاطره ‌ای از همسرش، می‌گوید: "هميشه می‌گفت چرا من شهيد نشدم. خوشا به حال رفقايم كه شهيد شدند. می‌گفت‌ ای كاش باب شهادت باز شود و من هم به آرزويم برسم. من به ايشان می‌گفتم شما هر روز يک بار شهيد می‌شويد....» ادامه این خاطره را از زبان همسر شهید مدافع حرم سردار "محمد رضا ابراهیمی" را در سایت نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.

اگر غمي به تو روي آورد به قرآن توسل کن

نوید شاهد – شهید "سید امیر حسین موسوی" در نامه خود به همسرش می‌نویسد: اميدوارم هميشه با خدا باش. اگر غمي به تو روي آورد متوسل به قرآن كريم شو و عبادت كن.

فیلم/ خاطره خادم گلستان شهدای اصفهان از روز حماسه و ایثار مردم

نوید شاهد - 25 آبان‌ماه سال 1361، مردم اصفهان حماسه ای بزرگ را در تاریخ ثبت نمودند و پیکر مطهر ۳۷۰ شهید عملیات محرم را بر روی دستان خود تشییع و در گلستان شهدای این شهر به خاک سپردند. به مناسبت فرارسیدن این روز بیاد موندنی با اسدالله مکی نژاد مدیر اجرایی گلستان شهدای اصفهان گفتگویی داشتیم که نظر شما را به آن جلب می‌کنیم.

پیکری که در حال سجده پیدا شد

نوید شاهد – علايي قمي یکی از همرزمان شهید "علیمردان موحد" مي‌گوید: پس از دوازده روز ما توانستيم تنگه را از وجود دشمن پاكسازي كنيم و وقتي بر پيكر شهيد موحد رسيديم در كمال تعجب او را همچنان در حال سجده ديديم در حالي كه دوازده روز از شهادتش مي‌گذشت.

شهیدی که برای انجام رسالتش روز و شب نمی‌شناخت

نوید شاهد - امير كلامي‌فرد همكار شهید "سید علیرضا ترابی" می‌گوید: شهيد ترابي علاقه خاصي به دانش آموزان خود داشت. حتي در خارج از ساعات درس موظفي خود جهت تقويت بنيه درسي آنان در محل خدمت خود مي‌ماند و بدون اينكه حق الزحمه‌اي دريافت کند با محصل‌هايش كار مي‌كرد.

جراحتی که مانع رفتن خلیل نشد

نوید شاهد – همكلاسی شهيد "خليل عزت شوكتی" می‌گوید: قبل از شهادت از ناحيه شكم مجروح شده بود كه در واقع نمي‌توانست در جبهه حضور بيابد ولي با اصرار تمام موفق شد به جبهه رهسپار شود.

مروری بر خاطرات یک سرباز روح الله

نوید شاهد - خاطره مهمی که از این ایام به یاد دارم مربوط به ۱۵ دی‌ماه ۱۳۵۷ است. من آن روز به همراه سایر مردم روستا در تظاهراتی علیه نظام ستم‌شاهی شرکت کردم. نیروهای امنیتی ریختند تو روستا. همان روز ۲ نفر از جوان‌ها شهید شدند ... خون این دو جوان، غیرت مردم روستا را به جوش و خروش درآورد و...

ملاك حقيقت است نه افراد

نوید شاهد - شهید جواد گلشنی منفرد می‌گوید: پدرم پس از بازگشت از مسجد مي‌گفت: چه جوان هايي هستند! تو در خانه مي‌ماني اما آن ها اينگونه فعاليت مي‌كنند.» و اين سخن شهيد همچنان در ذهنم مانده است كه مي‌گفت: « ملاك حقيقت است نه افراد.»

دلسوزی در زندان

نوید شاهد – برادر شهید "ابوالفضل پاکداد" می‌گوید: پس از آن در واحد حراست زندانِ سپاهِ زنجان مشغول خدمت شد. در مدت خدمت در زندان با زندانيان سياسي دل سوزانه و ارشادي برخورد مي‌كرد و اين رفتار باعث علاقه مندي برخي از زندانيان به وي شده بود.

خاطرات شهید "ابراهیم اصغری" از شکنجه های دوران انقلاب

نوید شاهد – شهید "ابراهیم اصغری" در خاطرات خود می‌نویسد: بعد از يك ربع ساعت، مرا به اتاقي انداختند و در را قفل كردند. به نظرم ديگر عصر شده بود. صداي قفل در بلند شد. ولي دوباره بسته شد. هنوز چشمهايم بسته بود و نمي‌دانستم چه خبر است بيش از بيست بار اين كار تكرار شد.

شرط رفتن به جبهه

نويد شاهد - مادر شهيد «رحمت الله پوررمضان» مى گويد: رحمت الله به من گفت می خواهم به جبهه بروم. به او گفتم: به این شرط رضایت نامه ی شما را امضاء می کنم که تو و برادرت موهای سرتان را بتراشید. متن كامل خاطره اين مادر شهيد را در نويد شاهد مازندران بخوانيد.

خاطره | آرامش خانطومان

نوید شاهد _ مادر شهید محمود رادمهر در خاطره ‌ای از فرزند شهید می‌گوید: «فامیل که دور هم جمع می‌شدند و داخل جمعشان در مورد چیزی بحث و تبادل نظر صورت می‌گرفت، اگر محمود حضور داشت،...» ادامه این خاطره را از زبان مادر شهید "محمود رادمهر" را در سایت نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.

تصاویر/ پنج شنبه‌های شهدایی در چاروسا

نوید شاهد - یادواره‌های شهدایی که پس از بیانات رهبر معظم انقلاب و تاکید در برگزاری یادواره‌ها صورت گرفت، پنج شنبه‌های شهدایی با هدف زنده شدن یاد و خاطره شهدا در چاروسا توسط امام جمعه و حوزه مقاومت بسیج راه‌اندازی شد.

خاطره | از تو سخن می‌گویم!!

نوید شاهد _ "امیر سرتیپ دوم اکبر فتورائی" در کتابش از فرمانده‌اش شهید صیاد شیرازی می‌گوید: "صیاد شیرازی به منظور فراگیری دوره‌های نظامی، مدت‌ها در آمریکا زندگی کرده بود. اما برخلاف خیلی از دانش آموختگان هم ردیف خود، هیچگاه مبهوت و مغلوب سیطره فرهنگی این کشور قرار نگرفت. وی دارای اطلاعات کم نظیری درخصوص تاکتیک‌های جنگی بود. اما این باعث نمی‌شد از همکاری با جوانان نوپا در طراحی عملیات خودداری کند...» ادامه این خاطره را از زبان همرزم شهید "علی صیاد شیرازی" را در سایت نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.

بزرگترين آرزوى يك شهيد

نويد شاهد - خاطره اى از خواهر شهيد «على اصغر جهانيان» كه در مورد بزرگترين آرزوى برادرش مى گويد:«بزرگترین آرزویش این بود که در جنگ پیروز شویم.» متن کامل این خاطره را در نوید شاهد مازندران بخوانید.

خاطره | فرمانده کوچک پاوه

نوید شاهد_ حسین موهانی هم رزم "شهید حسین روشن" در خاطره ‌ای از او می‌گوید: « نگهداری شهر پاوه پس از حماسه‎‌هایی که شهید چمران در آن منطقه به وجود آورده بود...» ادامه این خاطره را از زبان هم رزم "شهیدحسین روشن" را در سایت نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.

خاطره |شهیدی که چندین بار مورد تهدید منافقین قرار گرفت

نوید شاهد_ «هنگام حرکت و اعزام به سوی جبهه برای وداع با من سعی در جلب رضایتم را داشت ...» ادامه این خاطره را از زبان مادر شهید 18ساله، "سید محمد حسن بطحائی" را در سایت نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.
روایتی خواندنی از برادر شهید "محمد اخلاصی زنگنه"؛

حافظ یادگار روزهای کودکی‌ام

نوید شاهد - محمد اخلاصی، برادر شهید "حسین اخلاصی زنگنه" در روایتی می گوید: «وقتی پیکر برادرم بعد از 20 سال انتظار پیدا شد بی اختیار با صدای بلند خطاب به برادرم می گفتم: راحت سبز تکیه گاه و معلم زندگی ام. حافظ یادگار روزهای کودکی‌ام، تا آخرین نفسم پیرو راحت هستم.»
طراحی و تولید: ایران سامانه