علیاصغر کریمزاده جانباز ۲۵درصد دوران دفاع مقدس در خصوص دفاع مردم مظلوم فلسطین و غزه میگوید: با شروع جنگ تحمیلی مردم ایران با تمام توانشان از خاک کشور دفاع کردند، اکنون که زمان جنگ در کشور مسلمان دیگری...
«زهرا غفوریان» میگوید: فرزندم با ایمان و دلسوز بود. علیرغم مخالفتهای ما، خود را به جبهه رساند و همیشه تأکید میکرد که شهادت را دوست دارد. او در دوم فروردین 1367 جان خود را فدای همرزمانش کرد و پیکرش...
«تیمور شهبازی» جانباز شیمیایی و رزمندهای از دیار سرپلذهاب، خاطراتی از روزهای سخت و دلاوریهای دفاع مقدس را روایت میکند. او با یادآوری همسنگران شهید و لحظات بینظیر ایثار، به ما یادآوری میکند که روحیه...
پدر شهید «حسن نوشادی» میگوید: یک روز پسرم گفت بابا میخواهم به جبهه بروم، به او گفتم تو هنوز ثبتنام نکردهای، گفت ثبتنام میکنم و میروم. برای خودش پرونده تشکیل داد، با ما خداحافظی کرد و به جبهه رفت،...
«خانم حسینزاده یک قرآن جیبی از توی لباسها پیدا کرد. شانه و عطر جیبی هم بود. آورد نشانم داد. با خودم گفتم: «خدایا! صاحب این قرآن و این عطر و شانه الآن کجاست؟!… خدایا! خودت جوونای ما رو حفظ کن و دوباره...
مادر بزرگوار شهید «سیدمسعود زرآبادی» طی مصاحبهای، خواب شهادت فرزندش قبل از رسیدن خبر شهادتش را روایت میکند که شما را به تماشای قسمتی از این فیلم مصاحبه دعوت میکنیم.
پدر شهید «رضا بلوچی» میگوید: در سن 18 سالگی که وارد این صنعت شد پشتکار، راستی، صداقت، ایمان و عبادت جزئی از کارش بود. سال 1381 وارد سازمان وزارت دفاع شد و در سال 1398 حین انجام وظیفه امداد و نجات، جانش...
برادر شهید «رجبعلی گرزالدین» نقل میکند: «هروقت یکی از دوستان یا همرزمانش به شهادت میرسید، میگفت: شهادت حق این رزمندهها و انسانهای پاکه! اونا به آرزوشون رسیدن! اما کی نوبت من میشه؟ خدا میدونه!»
مادر بزرگوار شهید مفقودالاثر «اکبر برمایون» طی مصاحبهای، خاطره جبهه رفتن فرزندش را روایت میکند که شما را به تماشای قسمتی از فیلم این گفتگو دعوت میکنیم.
همسر شهید «میر قربان مطهریمنش» نقل میکند: ««خدایا! حالا چهام شده! مگه من نبودم که دیروز تو را بابت دادن سید قربان شکر میکردم؟ چرا امروز تو را فراموش کردم؟ چرا خواسته همسرمو زیر پا گذاشتم. باید به نماز...
«گاهی وقتها در حین شستن لباسها، چشممان به صحنههای دردناکی میخورد. هر بار تکههایی از بدن شهدا مثل یک انگشت جدا شده یا تکه گوشت چسبیده به لباس یا استخوانهای ریزی که بر اثر انفجار روی لباس رزمندهها...
همسر شهید گمنام «محمدعلی بلبلی قرا» میگوید: وقتی شهید از مرخص آمد خبر شهادت دوست شهیدش غنیزاده که همسایه ما بود را شنید میگفت؛ من چطور زن و بچهاش را ببینم از خیابان پشتی میرفت تا شرمنده زن و بچه دوست...
شهید «حبیباله ذبیحی» در گوشهای از وصیت خود مینویسد: «هرگز دشمنان بین شما تفرقه نیاندازند و شما را از روحانیت متعهد جدا نکنند...» موشن گرافی تولد این شهید بزرگوار را در ادامه ببینید.
مادر بزرگوار شهید ««محمدباقر بابائی» از عشق و شور فرزندش برای رفتن به جبهه و برآورده شدن حاجتش با شهادت فرزندش را روایت میکند که شما را به تماشای قسمتی از این فیلم مصاحبه دعوت میکنیم.
پدر شهید «قربانعلی مرادینسب» نقل میکند: «گفت: در بیمارستان که بودم به حضرت ابوالفضل (ع) متوسل شدم و ازش خواستم کمک کنه تا یک بار دیگه شما رو ببینم امّا این دیدار آخرمونه. دیگه معلوم نیست همدیگه رو میبینیم...
پدر شهید «جمعه احمدی» میگوید: روزی که شهید پرواز داشت میخواستم تا فرودگاه بندرعباس او را همراهی کنم ولی وقتی به بندرلنگه رسیدیم به من گفت؛ بابا تو همراهمان نیا، خودمان با ماشین میرویم. حدود ساعت چهار...
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از...
شهید «محمدرضا بانشی» در گوشهای از وصیت خود مینویسد: «به هر جبههای که بروم هدفم برچیدن کفر است، هدفم بر علیه آنهاییست که در مقابل اسلام و قرآن و انقلاب میباشند...» موشن گرافی تولد این شهید بزرگوار...
به مناسبت هفته دفاع مقدس و در راستای کنگره ملی ۱۵ هزار شهید استان فارس کتاب «وصایای شهدای شیراز» با حضور سردار یعقوب سلیمانی معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران در مجتمع فرهنگی ورزشی ایثار فارس رونمایی شد.
کتاب «آینههای بیصدا» حاوی خاطرات همسران شهدای شهرستان خرمدره از توابع استان زنجان امسال روانه بازار شد. این کتاب به کوشش معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان و نشر شاهد به چاپ رسید.