گوشه هایی از زندگی نامه شهید سید ابوالقاسم حسینی معروف به سید محمد حسینی
تولد:
شهید سید ابوالقاسم حسینی فرزند سید ابراهیم در یازدهم خرداد هزار و سیصد و بیست و پنج هجری شمسی در خانواده ای مذهبی در رضوانشهر یکی از روستاهای اصفهان دیده به جهان گشود. او فرزند پنجم خانواده بود که در دامن پاک مادری از اولاد زهرا (س) مراحل رشد را پشت سر گذاشت که با شیره جان خود عشق به اولیاء و انبیاء و اسلام را در رگهای او تزریق کرد.
تحصیلات:
علی رغم نبودن امکانات کافی جهت تحصیلات روستائیان و وضعیت خانوادگی شهید حسینی دوره ابتدائی را در رضوانشهر و دوره دبیرستان مرحله اول را در شهر پشت سر گذاشت.
خدمت سربازی:
در سن 18 سالگی که خدمت سربازی او شروع می شد شهید حسینی جهت انجام خدمت سربازی و اشتغال وارد هوا نیروز اصفهان شد در حالی که چندان به این امر راغب و مایل نبود و از آنجا که روح بلند شهید حسینی خدمت به رژیم شاه را نمی پذیرفت به بهانه ازدواج و موقعیت خانوادگی همسرش پس از پنج سال از هوا نیروز استعفا داد و خود را بازخرید نمود و این مقدمه ای بود برای انتقال او از اصفهان به تهران و تشکیل خانواده.
ازدواج و تشکیل خانواده:
در سال 1348 با همسر اول خود که یکی از اقوام بود ازدواج نمود که ثمره آن یک فرزند دختر بود که متاسفانه با به دنیا آمدن او همسر ایشان بیمار و دیگر قارد به داشتن فرزند دیگر نبود لذا با اصرار همسر اول که می خواست شهید حسینی لااقل یک فرزند پسر هم داشته باشد با همسر دوم ازدواج کرد و ثمره آن به خواسن خدا یک فرزند پسر بود.
شهید حسینی و خانواده:
شهید حسینی دارای عاطفه ای پاک بود که نشأت گرفته از تربیت مذهبی او بود و همواره در مقابل خانواده و اقوام تا آنجایی که توان داشت احساس مسئولیت می نمود و هرگز بی تفاوتی را در برخورد با او احساس نمی کردی.
در مقابل پدر و مادر توضع او را به عینه مشاهده می کردی و کمال احترام را با تمام وجود احساس می کردی به گونه ای که متقابلا پدر و مادر با دیدن او نمی توانستند شادی خود را کتمان کنند.
یکی از بزرگترین خصوصیات شهید حسینی صله ارحام او بود. که به هر بهانه ای به دیدن اقوام و بستگان می شتافت و قیود ظاهری هرگز مانع چنین عمل خداپسندانه او نمی شد.
روحیات فردی شهید حسینی:
در وصف شهدا همین بس که گلهای گلچین شده انقلاب گلهای محمد (ص) در دوره آخرالزمانند و حقیقتا الگوها و نمونه های کامل در مقطع زمانی خود برای اطرافیان بودند و زبان از بیان روحیات این عزیزان عاجز و قلم درمانده است.
شهید حسینی یکی از الگوهای کمال برای اطافیان خود بود. تواضع، صداقت، شجاعت، از خود گذشتگی و دیده باز و روشن بین نسبت به اجتماع اطراف خود از خصوصیات روحی و فردی شهید حسینی بود.
شهید حسینی و اجتماع:
شهید حسینی همواره در اجتماع فعال و در کارهای خیر پیش قدم بود. لذا این روحیه بود که او را به دعای ندبه ی صبح جمعه مهدیه کافی می کشاند و با اهالی هیأت های مذهبی ارتباط برقرار می کرد تا بتواند به همراه آنان جهت سرکشی به بیماران و افراد بی سرپرست برود و در هیأت های عزاداری و قرآن مشارکت فعال داشت و همواره سعی می کرد ارتباط خود را با قشر روحانی جامعه حفظ و مستحکم کند و در کلیه امور اجتماعی با آنان مشورت می کرد.
شهید حسینی و مشاغل متعدد:
شهید حسینی پس از آمدن به تهران در سه سال اول برای امرار معاش راننده تاکسی بود و بعد با شراکت بعضی افراد اتوبوس خرید و راننده بیابان گردید که این امر هم چندان طول نکشید زیرا با سقوط اتوبوس به دره مجبور شد این کار را هم رها کند.
بعد با توصیه بعضی دوستان در سال 1353 در وزارت امور خارجه مشغول به کار شد که در قسمت رانندگان درجه یک تشریفات شروع به فعالیت نمود.
سفر به کربلای معلی و دیدار با امام خمینی (ره):
شهید حسینی در سال 1353 با توجه به موقعیتی که در وزارت امور خارجه داشت توانست با کاروانی از دوستان و اقوام راهی کربلای معلی شود.
لازم به ذکر است که شهید حسینی از مقلدین و دوستداران آگاه و متعصب امام خمینی (ره) در دوره خفقان شاه بود.
پس از ورود به عراق تازه برای دوستان و اطرافیان آشکار شد که یکی از اهداف مهم شهید حسینی از این سفر دیدار با امام خمینی و مقتدای خویش از نزدیک بوده است. در این خصوص که شهید حسینی علی رغم اینکه کارمند وزارت امور خارجه بود ترسی از تحت نظر بودن خود نداشت و هیچ گاه توجهی به توصیه اطرافیان نمی کرد و جهت دیدار با امام خمینی به هر بهانه ای سر از پا نمی شناخت و در هر زمان و مکان که می شد به دیدار و دست بوسی ایشان می رفت.
لذا مقید بود که نماز جماعت مغرب و عشاء را در مسجد آذربایجانی ها به امامت ایشان به جا آورد و شهید حسینی از خاطرات این مقطع از زندگی خود همیشه با اشک شوق یاد می کرد و این دوره را یکی از بهترین دوران زندگی خود می دانست.
شهید حسینی و شروع انقلاب :
شهید حسینی به همراه ملت قهرمان ایران در کلیه راهپیمایی ها و تظاهرات از جمله تظاهرات 17 شهریور- روز تاسوعا و عاشورا- و نماز عید فطر قیطریه شرکت فعال داشت. شهید حسینی از پیشتازان ایجاد اولین تحصن در وزارت امور خارجه بود تا اینکه انقلاب شکوهمند اسلامی به پیروزی رسید.
شهید حسینی جزء اولین کسانی بود که با توجه به شغل خود که راننده تشریفات وزارت امور خارجه بود شاهد پاره ای از مسائل و خلافکارهای قطب زده بود و سعی می کرد نقاب از چهره منافقانه آن بردارد و در نهایت شاهد صداقت شهید حسینی بودیم.
شهید حسینی و شروع جنگ:
پس از شروع جنگ در شهریور 1359 بارها شهید حسینی تقاضای اعزام به جبهه را نمود که مورد توافق مسئولین آن وقت وزارت امور خارجه قرار نمی گرفت. به گفته شهید حسینی حتی یک بار که اعلام آمادگی کرده بودند که یک یا چند نفر دیگر داوطلبانه مهمات را از بنادر به جبهه ببرند با بهانه های واهی آنها را منع کرده بودند.
تا اواسط سال 1360 که بر اثر یک تصادفی که برای خانواده وی پیش آمد مشکلات و گرفتاری هایش آنچنان زیاد شد که دیگر موفق رفتن به جبهه نشد و از اداره خود نیز بدین ترتیب یک سال مرخصی بدون حقوق گرفت تا به وضعیت خود سامانی بدهد ولی مگر عشق جبهه او را راحت می گذاشت، تا سرانجام در مرداد ماه 1361 همراه با پدر همسر خود که جهت سرکشی به جبهه عازم بود. علزم جبهه شدند حدود یک ماه طول کشید تا ایشان از جبهه برگشتند ولی نمی دانیم چه آتشی در سینه او شعله کشیده بود و چه شوری در سر او افتاده بود که دیگر به یکباره تحمل از کف داده و چشم به روی هر آنچه داشت بست و بدون هیچ مقدمه ای علزم جبهه شد.
اعزام آخر و شهادت: