شهید آبان ماه
يکشنبه, ۰۹ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۱۱
به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید احمد ظریفیان یگانه فرزند غلامحسین در سال 1336 در آبادان چشم به جهان گشود. او در تاریخ 9/8/59 در بین جاده آبادان به ماهشهر مفقود شد که بعدا از طریق نامه یکی از اسرا مشخص شد که ایشان تا تاریخ 25/9/59 اسیر بوده است و تاکنون از وی خبری نشده است.

 
ایشان در 9/8/1336 در خانواده ای مذهبی و نسبتا متوسط در شهر آبادان به دنیا آمد و رشد روحانی و جسمانی خود را در دامن مادری مومنه و عفیفه آغاز نمود. او سومین فرزند از خانواده 9 نفره خودشان بود و طی خوابی که مادر ایشان در زمان حمل او دیده بود نامش را احمد نهادند و او از همان کودکی ویژگی های خاص داشت  که به علت همراه بودن این خصوصیات با شیطنت های پسرانه تا سن سیزده سالگی نمود ظاهری نداشت. از سن سیزده سالگی این ویژگی ها شروع به بروز نمود و از همین سن بود که ایشان محل رشد و شکل گیری شخصیت اجتماعی و فردی خود را در مسجد محل یافت و با شرکت در مجالس قرآنی و حدیث و به دنبال آن مطالعه کتب مذهبی سیاسی، این امر تحقق پذیرفت.

از همان ابتدا روحیه قوی معنوی ایشان بیش از هر چیز برای اطرافیان چشمگیر بود. به طوری که مادر مرحومه شان نقل می نمودند؛ ایشان از سن چهارده سالگی مدتها بدون اطلاع خانواده نیمه شبها به عبادت و نماز شب می پرداخته و تصادفا یک شب که در محل سکونت آنها به علت ورود دزد به یکی از منازل، پدر و مادر ایشان با سر و صدای همسایگان بیدار شده و به حیاط منزل می روند، او را در حال انجام نماز شب می بینند.

به دنبال این عبادات و مطالعات دقیق و هدف دار خداوند منان او را از توفیقات بسیاری بهره مند می سازد و افق فلاح و رستگاری را به او می نمایاند و سرانجام در سن 17 سالگی در حالی که در سال پنجم دبیرستان و در رشته ادبیات تحصیل می نمود، هجرت خود را آغاز کرده و جهت تحصیل علوم اسلامی و بهره مند شدن از سرچشمه زلال معرفت الهی به شهر مقدس قم عزیمت می کند و در مدرسه علمیه تحصیل خود را آغاز می نماید.

ایشان همواره در طول تحصیل در حوزه مقدسه قم، بعد سیاسی مذهبی خود را تقویت نموده و با تصال به منابع مذهبی انقلابی اصیل که سر سلسله آن حضرت امام خمینی (ره) بودند، حرکت سیاسی خود را تا پیروزی انقلاب مقدس اسلامی و پس از آن تا شروع جنگ تحمیلی ادامه داده و از جمله طلاب با بینش و آگاهی و فعال سیاسی بودند که جهت به ثمر رسیدن انقلاب و تداوم آن، از هیچگونه ایثاری فروگذار نبودند.

ایشان همراه کسب علم و معرفت الهی از هیچ گونه فعالیت سیاسی فروگذار نبود و در پخش اعلامیه و شرکت در مجامع سیاسی، چه به صورت علنی یا مخفی و ایراد سخنرانی در هنگام رفتن به تبلیغ فعال بودند و از جمله طلابی بودند که به لحاظ بسیار بالای معنوی و توجه به خودسازی و تعبد و تقید نسبت به احکام الهی، زندگی و افکار سیاسی ایشان از قداست خاصی برخوردار بود. این ابعاد و خصوصا توجه و پیروی ایشان از اصل مهم و مبنایی ولایت مطلقه فقیه که مصداق آن حضرت امام (ره)در همان زمان ایشان بود. نتیجه اش این بود که جریانهای انحرافی طول نهضت و پس از آن "پیروزی نهضت" هرگز او را در خود حل نمی نمود و در تمام مراحل با الهام از رهنمودهای امام (ره) و تیزبینی و محک زدن آن جریان ها یا جریانهای صدر اسلام و قرآن در مسیر صحیح ولایت فقیه و دور از انحراف خط انقلاب اسلامی حرکت خود را ادامه می داد.

با شروع غائله کردستان ایشان تقریبا قرار خود را از دست داده بود و دائم ابراز نگرانی می کردند که با وجود دولت موقت و حضور لیبرال ها در این دولت و رفت امد آنها به کردستان، خطر بزرگی در پیش روی انقلاب است که باید به فکر بود.

به همین لحاظ ایشان قبل از شروع هر گونه جنگ مرزی اقدام به آموزش نظامی می نمود و در تابستان سال 59، سه ماه خرداد، تیر و مرداد را همراه عده ای از روحانیون قم در پادگان منظریه قم، توسط بسیج مستضعفین، مشغول یادگیری تاکتیکهای نظامی شدند و معتقد بودند در کشوری که روحانیت آن انقلابی با این عظمت کرده، طلاب باید از هر نظر، چه معلومات دینی و اجتماعی و چه سیاسی و چه نظامی جهت حفظ کیان اسلام آماده باشد.

با شروع جنگ تحمیلی اولین بار در مهر ماه به جبهه رفتند و پس از یک هفته به قم برگشتند و تا مرحله دوم عزیمت به جبهه که در مورخه 8/8/59 بود به انجام کارهای ناتمام مثل تکمیل مطالعات کل آثار شهید مطهری و انجام کارهای بسیج و تحویل کارت بسیج و امور دیگر مثل جدا کردن کتب امانی افراد از کتابخانه شخصی خودشان و بسته بندی جهت تحویل به صاحبانشان و امور شخصی دیگر پرداختند.

بالاخره در بعد از ظهر دوشنبه 8/8/59 عازم جبهه های حق علیه باطل شدند تا با پیوستن به بسیجیان سلحشور آبادان "زادگاه خودشان" به نبرد با دشمن بپردازد و لیکن این آرزو محقق نگشت و (طبق اظهارات اسرا آزاد شده) در ظهرگاه 10/8/59 در 5 کیلومتری جاده آبادان- ماهشهر در حالی که جاده در محصره بعثیان کافر بود به اسارت درآمده و مدت 45 روز در پادگان جیش الشعبی تنوعه بصره اسر بوده که به علت فعالیتهای مذهبی- سیاسی مثل سخنرانی برای اسرا، برپایی نماز جماعت، تشکیل کلاس عقیدتی و آموزش احکام نماز، بازگویی قصص قرآن و دفاع از حریم ولایت و از همان شب اول بنا به شیوه زندگی شان، برپایی نماز شب، مورد خشم دشمن قرار می گیرد و او را به اردوگاه موصل منتقل می کنند و پس از فغالیتهایی هم در آنجا که مدت آن معلوم نیست، ایشان را به زندان بغداد منتقل می کنند که از آن پس که مدت 18 سال می گذرد، هیچکس از او خبری ندارد.
منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده