روحانی مجاهد شهید حجت الاسلام محمد مهدی مالامیری
حجت الاسلام شهید محمد مهدی مالامیری، درروز دوشنبه 26 خرداد ماه 1364هجری شمسی، مصادف با 26 ماه مبارک رمضان در خانوادهای روحانی و ولایی چشم به جهان گشود.
او که تحت تربیت پدر و مادری دلسوز و متدین بود و پدر و مادر او هر دو اهل استان مازندران که پدرش اهل کجور و مادرش از سلسلهی جلیلیهی سادات خاندان حسینی شهرستان آمل میباشد. پس از گذراندن دورههای ابتدایی و راهنمایی با رتبههای عالی، در ابتدای نوجوانی در مدرسه علمیه فاطمی دروس حوزوی خود را شروع کرد.
پایاننامه سطح سه (کارشناسی ارشد) را به زبان عربی نوشت و با نمره ۱۸ دفاع کرد به طوری که اکنون موضوع پایاننامه سطح ۴ (دکتری) نیز از طرف حوزه تأیید شده است.
همراه با درس خارج، سطوح عالی حوزه را تدریس میکرد و کفایه الاصول که آخرین و سختترین کتاب اصولی حوزه است را در مؤسسه جوادالائمه (ع) قم و حلقات الاصول شهید صدر را در جامعه المصطفی العالمیه (طلاب خارجی) تدریس میکرد و دو روز در هفته در حوزه علمیه کاشان به تدریس رجال و درایه میپرداخت.
با اینکه استاد سطوح عالی حوزه بود هیچگاه در او تکبر و فخر فروشی دیده نشد به طوری که در طول دو سال تدریس کفایه پدر و برادران او که همگی طلبه و ساکن قم هستند از تدریس وی اطلاع نداشتند تا اینکه به صورت تصادفی اسم او را در لیست مدرسین حوزه علمیه دیدند.
آنقدر از نظر علمی بالا بودند که برای تدریس باید از سطح شروع کرد اما ایشان از دروس سطح عالی و پایه ۹ و ۱۰ شروع کرد.
ایشان مسلط به زبان عربی و انگلیسی بود و پایاننامه ارشد خود را به زبان عربی نوشت و وقت دفاع از پایاننامه دکترایشان بود که دیگر رفت.
پس از شهادتشان مشخص شد که با وجود سن کم قریب الاجتهاد بودند.
از ویژگیهای بارز شهید خوشرویی و آراستگی ظاهری و پرداختن به ورزش بود و همین امر در تواضع و اخلاص، ایشان را محبوب دل جوانان میکرد. پرهیز از ریا، شاخصه دیگر ایشان بود؛ چنانچه بعد از شهادت نیز خانواده و نزدیکان وی از برخی مدارج و مراتب علمی ایشان بیاطلاع بودند.
ارادت خاص نسبت به مولا علی بن موسی الرضا(ع)، تداوم ارتباط با قرآن و اقامه نماز صبح در مسجد، زیارت هفتگی جمکران و زمزمه همیشگی دعای عهد، روح بیکرانهاش را زلالتر میکرد. در یک کلام، زندگی شهید طبق سفارش مقام معظم رهبری، آمیختهای از تحصیل، تهذیب و ورزش بود.
تحولات کشورهای اسلامی از نوجوانی برایش اهمیت فراوانی داشت، اما جنایات فجیع گروههای افراطی و تکفیری و حرمت شکنیها بی شرمانه آنها آرام و قرار را از او ربوده بود.
آدم کم حرف، ساکت و مظلومی بود اما در فضای خانه نیز شور و هیجان خود را داشت و به خوش پوشی، شیک پوشی، پاکیزگی و همیشه معطری معروف بود اما اهل اسراف و ولخرجی نبود و حتی به مستحبات نیز عمل میکرد.
چند دست بیشتر لباس نداشت اما همان را خوب نگه میداشت و به نحوی مراقبت میکرد که از بین نرود.
بابای مهربان بُشری و فاطمه (5و2 ساله) تاب شنیدن نالههای جانسوز کودکان سوریه و عراق را نداشت و طعم خوش آرامش و لذتهای زندگی به ذائقه بهشتیاش را تلخ مینمود. از همین رو سفرهای تبلیغی آخرش را به مناطق مرزی و سنی نشین رفت تا با نشر افکار التقاطی وهابیت و داعش مبارزه کند. اما غیرت و شجاعت عالمانه اش، وجدان بیدارش را به آن سوی مرزها کشاند. وی در دورههای فشرده آموزش نظامی را بدون اطلاع خانواده گذراند و با وجود شرایط مساعد کاری، تدریس و تحقیق را را رها کرد تا به قول خودش به ( حاصل آموختههایش) برسد.
سرانجام شهید محمد مهدی مالا میری راهی جبهههای نبرد علیه گروههای تکفیری آمریکایی شد.
او در شامگاه دوشنبه 31 فروردین 1394 مصادف با اول رجب میلاد امام باقر علیه السلام همراه با دیگر مجاهدان تیپ فاطمیون با شعار کلنا عباسک یا زینب به عنوان یک بسیجی رزمی- تبلیغی وارد سوریه شد و به جهاد پرداخت و در حالی که دست نشاندگان آمریکا را مورد هجوم قرار داده بود، در منطقه بُصْرَی الحریر در استان درعای سوریه به در منطقه بصر الحریر استان درعای سوریه به آرزوی دیرینه اش رسید و جامۀ فاخر شهادت را بر تن کرد.