شهید محمد حقی؛ مدافع حریم قرآن و اسلام
بسم الله الرحمن الرحیم
امام خمینی: دلخوش باشید که شکست برای شما نیست نه در حیات و نه در شهادت. شهادت فخر اولیاء بوده و فخر ما و شماست.
ای شهید، تو ای جاودانه مرد، دل لالههای خونین کفن، در چهره گلگون شفق در موج دریاها، در نسیم بادها آری در طلوع خورشید تو را و صدای تو را میبینیم و میشنویم.
آری برادر شهید محمد حقی یکی از رادمردانی بود که در مدرسۀ عشق حسین، زمزمهگر او و تداوم دهندۀ راهش بوده است. شهید در سال 1336 در یک خانواده مذهبی و متوسط طلوع میکند. او از اوان کودکی علاقه شدیدی نسبت به درس داشته و همواره کمک دهنده برادران و خواهران خودش در درس بوده است، و همان گونه که مربی آنها در درس بود سرمشق اخلاق نیز برای آنها بوده و درس آزادگی و ایثار را نیز به آنها آموخته بود. شهید عزیزمان در نوجوانی به علت فعالیتهای سیاسی و مطالعه کتابهای سودمند از جمله رساله امام خمینی از طرف ساواک قم مورد تعقیب قرار گرفته و مدت 20 روز دستگیر میشود بعد از 20 روز به علت نداشتن سن قانونی مجبور به آزادی او میشوند.
در وقایع انقلاب، هنگامی که دژخیمان پهلوی میدان ژاله را به گلوله بستند، او در آنجا شرکت داشت و مردم را در برابر نظامیان وقت به مقاومت فرا میخواند. بعد از پیروزی انقلاب، اوقات فراغت خود را در پایگاه مقاومت مسجد و همچنین ترغیب مردم، در جهت پیوستن به گروههای جهادی میگذراند. به طوری که هر چند گاه، تیم هایی را با همکاری جهاد سازندگی در خصوص برداشت محصولات کشاورزان به اتفاق دیگران تشکیل داده به مناطق مختلف روانه میکرد. با شروع جنگ تحمیلی به میدان نبرد شتافت و ماهها در جبهۀ اهواز با صدامّیان کافر جنگید. خود یک کارگر فروشگاه بود و به سختی زندگی را با دیده خویش تماشا کرده و با بدنش لمس کرده است. شهید که عاشق راه خدایش هست و تجلی حیاتش را در خط امام حسین (ع) میبیند در وصیت نامه خویش میگوید: وقتی که به زیارت سرور شهیدان حسین ابن علی (ع) و ائمه اطهار مشرف شدید سلام من را هم برسانید. همین که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شد از اولین کسانی بود که در سال 59 به جبهه جنگ شتافت تا حسین زمان خویش را یاری بخشیده و از حریم قرآن و اسلام دفاع کند. از دوستانش نقل شد که در شب حمله شهادت را در چهره او یافته بودند.
سرانجام در سحرگاه 26/12/59 در عملیّات حضرت مهدی (ع) در کربلای سوسنگرد، همراه با دیگر همرزمانش بر علیه کفار بعثی شورش کرده و خون خویش را در راه الله ایثار کردند. آری او رفت و پیام داد: «خمینی را تنها نگذارید، انقلاب را فراموش نکنید» آری رفت و از خانواده خواست تا اگر خواستند تنها اشک شوق بریزند و بس.. یادش گرامی باد و روحش با حسین (ع) محشور باد.
منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم