دلنوشته شهید محمد قمی با امت و امام
«بسم الله الرحمن الرحيم »
و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون«آل عمران 169»
اكنون كه اينجانب محمد قمى عازم جبهه هاى حق عليه باطل مى باشم سخنى با شما امت مسلمان دارم ما عازم جبهه هايى هستيم كه هميشه آرزويمان بود به جبهه هايى كه در هر گوشهاى از آن قطرههاى خون يكى از برادران حزب الهى ريخته شده و به سنگرهايى مىرويم كه به خون شهيدى تزئين شده است به سنگرهايى مىرويم كه جدا از هرگونه نيرنگ و كلكى كه فقط براى رسيدن به ثروتهاى دنيايى مى باشد و جدا از هر گونه بخل و كينه و دروغ مىباشد مىرويم به آنجايى كه زندگى معنى حقيقى دارد و مىتوان خدا را با چشم دل ديد و در آنجا هر چه هست صفاست و صميميت و صداقت و درستكارى و جايى كه زندگى براى رسيدن به خداست و جبهههايى كه هميشه آرزويمان بوده و هنگامى كه روحانيت مبارزمان در بالاى منابر و در مساجد مى گفتند:
حسين در روز عا شورا فرياد زد : ( هل من ناصرا ينصرنى)
آيا كسى هست مرا يارى دهد.
در آن موقع قلبمان مالا مال از عشق به حسين بود و دوست داشتيم كه آن موقع ما بوديم و به يارى حسين مىرفتيم و چيزى نگذشت به پاى امتحان در آمديم و اكنون وقت آن رسيده كه لبيك گويان به سوى جبهه برويم باشد كه خدا از ما قبول كند.
حال سخنى با تو دارم اى رهبر:
اول دو زانو ادب مى زنم و براى تو سلامى گرم مى فرستم و از خدا ميخواهم عمر طولانى به تو عطا فرمايد اى رهبر بعد از خدا اين تو بودى كه ايران را از جهل و نابودى و از ستم و ظلم و از چپاول غارتگران نجات دادى و ملتى را بيدار كردى و بسوى نور الهى حركت دادى و هر گاه يأس در اين ملت پديد مى آيد اين تو هستى كه با دم مسيحيت چنان روح در اين ملت مىدمى كه از قبل استوارتر برخاسته و با عزمى راسخ به پيش مىتازند و اين تو هستى كه چشم همه مستضعفان جهان به سوى تو است .
آرى من شهادت را از تو آموختم تو گفتى كه ملتى كه شهادت دارد اسارت ندارد . آرى تو گفتى كه ما بايد به تكليف شرعى خود عمل كنيم . بله اكنون ما ميخواهيم به تكليف شرعى خود عمل كنيم خواه مىخواهد بر دشمن غلبه كنيم و او را به جزاى خود برسانيم خواه مى خواهد در اين راه شهيد شويم كه هر دو بسى پيروزى بزرگ است.
اكنون سخنى با شما پدر و مادر و برادران و فاميل عزيزم . پدر و مادرم من هيچگاه براى شما فرزند خوبى نبودم و براى برادرانم برادرى خوب نبودم همه تان مرا ببخشيد و حلالم كنيد و اگر شهادت اين موهبت الهى نصيبم شد از روى ناراحتى براى من گريه مكنيد براى على اكبر حسين گريه كنيد .
پدر و مادرم و دوستان و آشنايان مگر براى تولد پسرى گريه ميكنند؟ مگر اينطور نيست كه اگر پسرى به دنيا بيايد همه خوشحالند؟ آرى پس خوشحال باشيد كه من بار ديگر متولد شدم و تولدى نو يافتم و اين تولدى است به سوى جايى كه خدا وعده داده است و اين خود خداست كه روزيمان را خواهد داد پس ناراحت نباشيد كه ما زندهايم و نزد خدا روزى مى خوريم فقط گريه براى على اكبر بكنيد .
و اما سخنى با شما رفقاى حزب الهى كه هر كدامتان برايم برادرى بوديد و سخنى با شما محصلين دارم شماها امام را تنها نگذاريد و هميشه دنباله رو اين روحانيت مبارز و متعهد باشيد و از پشتيبانى خود دريغ نكنيد كه خدا اجرتان را ميدهد و اما محصلين كوشش كنيد و درسهايتان را بخوانيد و كشور را از وابستگى هاى اقتصادى و سياسى و فرهنگى نجات دهيد و از قطره قطره خونم جوهرى ساخته و بر در و ديوار شهرمان بنويسيد خونم را پاى درختى خواهم ريخت كه ثمره آن ولايت فقيه است و از قطره قطره خونم جوهرى ساخته و بر در و ديوار بنويسيد:
مرگ بر شيطان بزرگ آمريكا و از قطره قطره خونم جوهرى ساخته و بر درو ديوار بنويسيد
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار
و در آخر ميخواهم هر كس كه بر من حقى دارد كه نتوانستهام انجام بدهم مرا حلال كند .
خدا حافظ فاميل و اقوام عزيزم. خدا حافظ دوستان و رفقايم خدا حافظ خانواده گرامي
17/9/1360 محمد قمى
منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم