عکسی برای شهادت!

عکسی برای شهادت:

در اوایل جنگ تحمیلی شهیدان شهرستان قم را در قبرستان شیخان روبروی خیابان انقلاب به خاک می سپردند. یک روز که عکس تازه ای گرفته بود به من نشان داد و گفت: "داداش این عکس را گرفته ام جان می دهد برای شیخان." که باعث تعجب بسیار من شد اما جالب است که الان این عکس اکنون بر سر مزار او خودنمایی می کند.

آرزوی شهادت در روز عاشورا:

یکی از دوستان علی برای من تعریف کرد که او روزی گفته بود که آرزو دارم اگر عملیاتی آغاز شود در روز عاشورا باشد که من در این روز بزرگ به شهادت برسم که نشان دهنده عشق واقعی و وافر او به حسین بن علی و قیام عاشورا می باشد.

خواب مادر:

مادرم می گوید هنگامی که پسرم شهید شد چون همسر و فرزندی نداشت همیشه ناراحت بودم و در این فکر بودم که اگر از او فرزندی می ماند بهتر بود. یک شب خواب دیدم که پسرم دست پسر بچه ای کوچک و زیبا را گرفته و به من می گوید برای چه ناراحتی؟ بیا این هم بچه!

آرزوی زیارت کربلا:

مادرم می گوید مدتی بود آرزوی رفتن به کربلا را داشتم و این آرزو ذهن مرا مشغول کرده بود که شبی شهیدم را در خواب دیدم که شادان و سرحال پیش من آمد و گفت: "زود باش کارهایت را بکن می خواهم تو را به زیارت ببرم." مدتی نگذشت که افتخار زیارت کربلا نصیبم شد.

سقای دشت کربلا:

یکی از دوستانش برای او تعریف کرده بود که در عملیاتی برای کمک به نیروهای خودی، نیروهای کمکی مهمات و آذوقه و گالن های آب را به ارتفاعات می بردند و هنگامی که سوت سقوط خمپاره ها را می شنیدند ظرف های آب را به شکم خود چسبانده و روی شکم می خوابیدند تا ترکش های خمپاره به ظرف های آب اصابت نکند تا سالم به دست بچه ها برسد. علی می گفت این کار مرا یاد سقای دشت کربلا حضرت ابوالفضل (ع) می اندازد که برای رساندن آب به خیمه ها از هیچ کوشش و فداکاری دریغ نکرد.

راوی: برادر شهید

منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم