نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شفاهی والدین
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
اقدس خانم مادر شهید "کرمعلی سیفی" در خاطرات فرزند شهیدش گفت:«پسر خوبی بود، قدرش را وقتی که رفت فهمیدیم. در نامه آخرش نوشته بود من دیگر بر نمی گردم. مادر تو نمی دانی اینجا چه خبر است و من باید بمانم و مانند بقیه رزمندگان بجنگم.»
کد خبر: ۵۴۷۷۹۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۲

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
جهان نام مادر شهید در توصیف اخلاق و رفتار فرزند شهیدش "محمد طاهر اسلامی" گفت: «بسیار بخشنده و رعوف بود . با کارگرهای خود بسیار خوب برخورد می کرد از حقوق خود به آنها می داد. یک روز با خود فکر میکردم چرا روستای حشمتیه شهید ندارد، همان روز خبر شهادت محمدطاهر را برایم آوردند. ولی هیچ وقت خبری از جنازه اش نشد.»
کد خبر: ۵۴۷۷۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۴

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
رقیه سلطان شهید "حجت الله افسری" در خاطرات فرزند شهیدش گفت: «من حجت الله را از روز تولدش بسیار مواظبت می کردم با این تصور که این هدیه ای الهی است برایم و باید خوب او را تربیت کنم در نمازش ، اعمالش بسیار دقت می کردم که چه حلال است و چه چیزی حرام است. خدا رو شکر که فرد خوبی تحویل جامعه دادم.»
کد خبر: ۵۴۷۷۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۳

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
حلیمه خاتون مادر شهید "حسین رستمی منش" در خاطرات فرزند شهیدش گفت: «حسین از یازده سالگی کار می کرد و بسیار معتقد به خدا و ائمه اطهار داشت. انقلاب که شد شب ها نگهبانی می داد و وقتی من گفتم نگرانت هستم در جواب به من گفت مادر نگران نباش با خدا باش و پادشاهی کن.»
کد خبر: ۵۴۷۷۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۳

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
جعفر پدر شهید «سعید افسریان» در خاطرات فرزندش گفت: «من در رفتن او به جبهه نه نیاوردم و او به جبهه رفت. او یک هفته در جبهه بود و بعدش خبر شهادت او را برایم آوردند. سعید و پسر عمویش را یکروز با هم تشییع کردیم.»
کد خبر: ۵۴۷۷۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۱

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
محمود در خاطرات فرزند شهیدش "علیرضا رضایی" گفت: «با اینکه سن کمی داشت و برادر بزرگترش جبهه بود، اجازه نداد من به جبهه بروم و خودش به همراه 14 نفر دیگه راهی آموزش و جبهه شدند. بعد از عملیات والفجر مقدماتی یکی از این 15 نفر شهید شد و دیگری اسیر و دیگر خبری از آنها نشد تا بعد از 15 سال جنازه هایشان را آوردند »
کد خبر: ۵۴۷۷۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۰

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید «فرج‌اله چشفر» از شهدای بسیجی استان ایلام است که بهمن ماه 1364 در چنگوله مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. پدر گرانقدر این شهید می‌گوید: «دوست داشتم پسرم در سن پایین ازدواج کند، در تدارک خرید وسایل عروسی‌اش در بازار بودم که خبر شهادتش را به من دادند و هزینه عروسی پسرم، صرف مراسم فاتحه‌اش شد.» در ادامه فیلم این مصاحبه منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۴۷۷۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۴

خاطرات شفاهی والدین شهدا
زینب وسیله مادر شهید «بهروز احمدزاده‌لداری» می‌گوید: «زمانی که به مرخصی می‌آمد، به من می‌گفت: اگر خبر شهادتم را شنیدید برایم گریه نکنید و برای امام حسین(ع) و یاران باوفایش گریه کنید. من امانتی در دست شما بودم که اکنون بسوی صاحب اصلی‌اش برمی‌گردم.»
کد خبر: ۵۴۷۷۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۴

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «عیسی کریمی» می‌گوید: «از اول انقلابی بود، تو تظاهرات می‌رفت و اعلامیه توزیع می‌کرد، داشت وضو می‌گرفت، نشستیم با هم سحری خوردیم و من رفتم مسجد، موقع برگشت از مسجد دیدم که داره میره.»
کد خبر: ۵۴۷۶۳۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۳

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید قراگوزلو گفت: پدرش بیقرارش بود و طاقت دوری از بهرام را نداشت به طوری که در دومین سالگردش به او پیوست.
کد خبر: ۵۴۷۵۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۲

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «غلام آرمون» می‌گوید: «غلام بچه عاقل و با معرفتی بود، وقتی اومد خونه شب تا صبح را نخوابید، همش گریه می‌کرد، گفتم غلام چرا گریه می‌کنی، گفت دلم برای رفیقام که شهید شدن تنگ شده.»
کد خبر: ۵۴۷۵۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۲

اسناد افتخار؛
برادر شهید «احمد دهسنگی» می‌گوید: «بعد از مرخصی زمانی که می‌خواست به جبهه برود، به او می‌گفتم: انشاالله بسلامت بروی و برگردی. می‌گفت: فقط برایم دعا کن شهید بشوم.»
کد خبر: ۵۴۷۳۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۸

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
پدر شهید «غلامشاه شادابی‌پور» می‌گوید: «عمر شهید کوتاه بود، آدم خوب و عزیزی بود، تو روستا از هر کی بپرسی غیر از این نمیگه، هر چه داشت به ما می‌بخشید.»
کد خبر: ۵۴۷۲۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۷

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهيد «حمدالله فاضلي» از شهدای استان ایلام است که خرداد ماه 1367 در منطقه عملیاتی مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. پدر شهید می‌گوید: از دغدغه‌های پسرم این بود هیچ وقت دست از یاری اسلام برندارید و دستورات اسلامی را به طور کامل اجرا کنید و از وطن دفاع کنید. در ادامه کلیپ این مصاحبه تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۴۷۱۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۶

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «محمد دریانورد درگهانی» می‌گوید: «می‌گفتم فعلا نرو، می‌گفت برای من فرقی نمی‌کنه من میروم، به نماز اول وقت مقید بود، هیچ وقت نمازش ترک نمی‌شد.»
کد خبر: ۵۴۶۵۹۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۵

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «محمد رضایی‌قشمی» می‌گوید: «جنگ که آغاز شد همیشه از جبهه می‌گفت، تو آزمون کمک‌های اولیه از بین مرد‌ها فقط پسرم قبول شد، خیلی به نظام علاقه داشت، همیشه می‌گفت باید به مردم خدمت کنم، یک روز آمد خونه گفت می‌خواهم به جبهه بروم.»
کد خبر: ۵۴۶۵۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۴

همزمان با سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی
همزمان با سالروز شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان گیلان با همکاری صدا سیما از خاطرات شفاهی 500شهید استان خود رونمایی کرد.
کد خبر: ۵۴۶۴۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۳

خاطرات شفاهی والدین شهدا
یوسفعلی صادقی پدر گرانقدر شهید «مسلم صادقی» می‌گوید: «زمانی که برادران مسلم در جبهه بودند، او نیز طاقت ماندن در خانه را نداشت و مدام در مورد رفتن به جبهه در خانه صحبت می‌کرد، تا بتواند مرا راضی کند که به جبهه برود. کار روز و شبش گریه و اصرار به رفتن بود. تا اینکه راضی شدم که به جبهه برود. سه ماه در جبهه حضور داشت که به شهادت رسید.»
کد خبر: ۵۴۶۴۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۳

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید «آزاد مؤمنی» از شهدای دفاع مقدس استان ایلام است که آذرماه 1365 به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر گرانقدر شهید می گوید: پسرم آرزوی شهادت داشت و خوشحال در راه اسلام جان خود را از دست داد.
کد خبر: ۵۴۶۲۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۱

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «محمد نجفی» می‌گوید: «شهید گفت می‌خوام به جبهه بروم، گفتم برو کار کن پدرت تنهاست، ما را رها می‌کنی و به جبهه میروی؟ چرا می‌خواهی به جبهه بروی؟، گفت من باید به جبهه بروم، چطور می‌خواهی فردای قیامت جواب بدهی، گفتم چرا؟، گفت فردای قیامت باید جواب فاطمه زهرا(س) را بدهی.»
کد خبر: ۵۴۶۲۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۱