خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز "محمد چرلو"، متولد ۱۳۴۹ و ساکن ساوه، زمانی که تنها ۱۴ سال داشت، بیاطلاع خانوادهاش شناسنامهاش را دستکاری کرد تا بتواند به جبهه اعزام شود. او که در کلاس اول راهنمایی درس میخواند، مدرسه را رها کرد تا برای دفاع از دین، ناموس و کشورش سلاح به دست بگیرد. از آموزش در پادگان حمزه تهران تا اعزام به جنوب، او بخشی از جوانان روستای علیشار بود؛ روستایی که با تقدیم شهدای فراوان، نقش پررنگی در تاریخ انقلاب اسلامی دارد.
کد خبر: ۵۸۸۸۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۶
خاطرات شفاهی جانبازان؛
احد غنی، جانباز ۲۵ درصد دفاع مقدس، از روزهایی میگوید که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی همراه پدرش در خیابانهای ساوه و روستایشان علیه رژیم شاه تظاهرات میکردند. نوجوانیاش با شعار و گشتزنیهای شبانه گذشت و پس از انقلاب، لباس بسیجی به تن کرد تا خادم مردم و انقلاب باشد؛ روایتی از مسیری که از کوچههای مبارزه آغاز شد و تا سنگرهای دفاع از وطن ادامه یافت.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۴
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز "محمود رفیعی"، متولد ۱۳۴۷، در حالی که تنها پسر خانوادهاش در خانه مانده بود، تصمیم گرفت از دوستانش عقب نماند و برای دفاع از وطن به جبهه برود. او از سوی سپاه اعزام شد و دوران خدمتش را در اهواز و مناطق عملیاتی جنوب گذراند. با وجود مجروحیت سطحی از ترکش، تا پایان خدمت در جبهه ماند و در بحبوحه عملیات مرصاد، همچنان در خط مقدم حضور داشت. روایت او، خاطرهای است از تعهد، غیرت و جوانیای که وقف دفاع از وطن شد.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۳
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز "ابوالفضل رستمی" نه فقط برای انجام وظیفه، بلکه برای حمایت از خانواده و ادامه راه برادری که در جبهه بود، به سربازی رفت. از آموزشهای نیمهتمام در کرمانشاه تا زخمی شدن و بازگشت داوطلبانه برای ادامه خدمت؛ داستانی از تعهد، فداکاری و وفاداری در سالهای جنگ.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۹
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز "ابوالفضل رستمی" نه فقط برای انجام وظیفه، بلکه برای حمایت از خانواده و ادامه راه برادری که در جبهه بود، به سربازی رفت. از آموزشهای نیمهتمام در کرمانشاه تا زخمی شدن و بازگشت داوطلبانه برای ادامه خدمت؛ داستانی از تعهد، فداکاری و وفاداری در سالهای جنگ.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۹
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز "ابوالفضل رستمی" نه فقط برای انجام وظیفه، بلکه برای حمایت از خانواده و ادامه راه برادری که در جبهه بود، به سربازی رفت. از آموزشهای نیمهتمام در کرمانشاه تا زخمی شدن و بازگشت داوطلبانه برای ادامه خدمت؛ داستانی از تعهد، فداکاری و وفاداری در سالهای جنگ.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۹
خاطرات شفاهی جانبازان؛
اکبر سلامت، جانباز جنگ تحمیلی، از روزهایی میگوید که جوانیاش را در دل کوههای سردشت و بیژه گذراند؛ روزهایی که قاطر و تدارکات زودتر از نیروها رسیده بودند و دشمن در کمین بود. از دلاوریهای شهید زینالدین تا حملات کومله و منافقین، روایت او قصهای است از رشادت، غربت، و دانشگاهی به نام جبهه که درس زندگی در آن آموخته شد.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۱
خاطرات شفاهی جانبازان؛
محمد حسنی، جانباز جنگ تحمیلی، در سال ۱۳۶۶ به خدمت اعزام شد و پس از آموزش در بیرجند، راهی غرب کشور شد. او در طول خدمت، شش بار مجروح شد؛ از سر و پا تا فک. در عملیات مرصاد هم شیمیایی شد و هم مجروح. وقتی برای درمان به شهرش برگشت، نامش را در فهرست مفقودالاثرها دید، در حالی که زنده بود. بازگشت و باز هم به جبهه رفت؛ روایتی پر از زخم، اما لبریز از وفاداری.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۰
خاطرات شفاهی جانبازان؛
محمدعلی فرجی، جانباز دوران دفاع مقدس، از روزی میگوید که ساعت چهار صبح از پست به سنگر بازگشت و با خبر حمله دشمن مواجه شد. او و همرزمانش مقابل نیرویی که از آسمان با هواپیما در ارتفاعات مستقر شده بود، ایستادند و اجازه ندادند دشمن پیشروی کند. سه روز بعد، ناله مجروحان عراقی هنوز از آنسوی کوه شنیده میشد. روایت فرجی، تصویری است زنده از مقاومت، ایثار و پیامی روشن برای نسلهای بعد: راه دفاع، همچنان باز است و دلها هنوز آمادهی رفتن.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۹
خاطرات شفاهی جانبازان؛
محمدعلی فرجی، جانباز دوران دفاع مقدس، از روزی میگوید که ساعت چهار صبح از پست به سنگر بازگشت و با خبر حمله دشمن مواجه شد. او و همرزمانش مقابل نیرویی که از آسمان با هواپیما در ارتفاعات مستقر شده بود، ایستادند و اجازه ندادند دشمن پیشروی کند. سه روز بعد، ناله مجروحان عراقی هنوز از آنسوی کوه شنیده میشد. روایت فرجی، تصویری است زنده از مقاومت، ایثار و پیامی روشن برای نسلهای بعد: «راه دفاع، همچنان باز است و دلها هنوز آمادهی رفتن.»
کد خبر: ۵۸۸۸۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۹
خاطرات شفاهی جانبازان؛
محمدعلی فرجی، جانباز دوران دفاع مقدس، از روزی میگوید که ساعت چهار صبح از پست به سنگر بازگشت و با خبر حمله دشمن مواجه شد. او و همرزمانش مقابل نیرویی که از آسمان با هواپیما در ارتفاعات مستقر شده بود، ایستادند و اجازه ندادند دشمن پیشروی کند. سه روز بعد، ناله مجروحان عراقی هنوز از آنسوی کوه شنیده میشد. روایت فرجی، تصویری است زنده از مقاومت، ایثار و پیامی روشن برای نسلهای بعد: «راه دفاع، همچنان باز است و دلها هنوز آمادهی رفتن.»
کد خبر: ۵۸۸۸۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۹
خاطرات شفاهی جانبازان؛
محمدعلی فرجی، جانباز دوران دفاع مقدس، از روزی میگوید که ساعت چهار صبح از پست به سنگر بازگشت و با خبر حمله دشمن مواجه شد. او و همرزمانش مقابل نیرویی که از آسمان با هواپیما در ارتفاعات مستقر شده بود، ایستادند و اجازه ندادند دشمن پیشروی کند. سه روز بعد، ناله مجروحان عراقی هنوز از آنسوی کوه شنیده میشد. روایت فرجی، تصویری است زنده از مقاومت، ایثار و پیامی روشن برای نسلهای بعد: «راه دفاع، همچنان باز است و دلها هنوز آمادهی رفتن.»
کد خبر: ۵۸۸۸۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۹
خاطرات شفاهی جانبازان؛
محمدعلی فرجی، جانباز دوران دفاع مقدس، از روزی میگوید که ساعت چهار صبح از پست به سنگر بازگشت و با خبر حمله دشمن مواجه شد. او و همرزمانش مقابل نیرویی که از آسمان با هواپیما در ارتفاعات مستقر شده بود، ایستادند و اجازه ندادند دشمن پیشروی کند. سه روز بعد، ناله مجروحان عراقی هنوز از آنسوی کوه شنیده میشد. روایت فرجی، تصویری است زنده از مقاومت، ایثار و پیامی روشن برای نسلهای بعد: «راه دفاع، همچنان باز است و دلها هنوز آمادهی رفتن.»
کد خبر: ۵۸۸۸۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۹
خاطرات شفاهی جانبازان؛
محمدعلی فرجی، جانباز دوران دفاع مقدس، از روزی میگوید که ساعت چهار صبح از پست به سنگر بازگشت و با خبر حمله دشمن مواجه شد. او و همرزمانش مقابل نیرویی که از آسمان با هواپیما در ارتفاعات مستقر شده بود، ایستادند و اجازه ندادند دشمن پیشروی کند. سه روز بعد، ناله مجروحان عراقی هنوز از آنسوی کوه شنیده میشد. روایت فرجی، تصویری است زنده از مقاومت، ایثار و پیامی روشن برای نسلهای بعد: «راه دفاع، همچنان باز است و دلها هنوز آمادهی رفتن.»
کد خبر: ۵۸۸۸۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۹
خاطرات شفاهی جانبازان؛
محمدعلی فرجی، جانباز دوران دفاع مقدس، از روزی میگوید که ساعت چهار صبح از پست به سنگر بازگشت و با خبر حمله دشمن مواجه شد. او و همرزمانش مقابل نیرویی که از آسمان با هواپیما در ارتفاعات مستقر شده بود، ایستادند و اجازه ندادند دشمن پیشروی کند. سه روز بعد، ناله مجروحان عراقی هنوز از آنسوی کوه شنیده میشد. روایت فرجی، تصویری است زنده از مقاومت، ایثار و پیامی روشن برای نسلهای بعد: «راه دفاع، همچنان باز است و دلها هنوز آمادهی رفتن.»
کد خبر: ۵۸۸۸۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۹
خاطرات شفاهی والدین شهدا/
مادر شهید «میرزا مرادی طولابی» میگوید: من گفتم پسرم درست بخوان برای رفتن به جبهه هنوز زوده. گفت مادر نگران هیچی نباشید ما به خواسته خودمان میریم که از میهن مان دفاع کنیم. اگر من نرم اگر اون نره، اگر کسایی که مادر دارن نرن، پس کی میخواد از مرزها دفاع کنه. در ادامه مصاحبه با مادر این شهید گرانقدر منتشر میشود.
کد خبر: ۵۸۸۷۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۵
خاطرات شفاهی والدین شهدا/
مادر شهید «میرزا مرادی طولابی» میگوید: من گفتم پسرم درست بخوان برای رفتن به جبهه هنوز زوده. گفت مادر نگران هیچی نباشید ما به خواسته خودمان میریم که از میهن مان دفاع کنیم. اگر من نرم اگر اون نره، اگر کسایی که مادر دارن نرن، پس کی میخواد از مرزها دفاع کنه. در ادامه این مصاحبه با مادر شهید گرانقدر منتشر میشود.
کد خبر: ۵۸۸۷۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۵
خاطرات شفاهی والدین شهدا/
مادر شهید «میرزا مرادی طولابی» میگوید: من گفتم پسرم درست بخوان برای رفتن به جبهه هنوز زوده. گفت مادر نگران هیچی نباشید ما به خواسته خودمان میریم که از میهن مان دفاع کنیم. اگر من نرم اگر اون نره، اگر کسایی که مادر دارن نرن، پس کی میخواد از مرزها دفاع کنه. در ادامه مصاحبه با مادر این شهید گرانقدر منتشر میشود.
کد خبر: ۵۸۸۷۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۵
خاطرات شفاهی والدین شهدا/
مادر شهید «میرزا مرادی طولابی» میگوید: من گفتم پسرم درست بخوان برای رفتن به جبهه هنوز زوده. گفت مادر نگران هیچی نباشید ما به خواسته خودمان میریم که از میهن مان دفاع کنیم. اگر من نرم اگر اون نره، اگر کسایی که مادر دارن نرن، پس کی میخواد از مرزها دفاع کنه. در ادامه مصاحبه با مادر این شهید گرانقدر منتشر میشود.
کد خبر: ۵۸۸۷۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۵
خاطرات شفاهی والدین شهدا/
مادر شهید «میرزا مرادی طولابی» میگوید: من گفتم پسرم درست بخوان برای رفتن به جبهه هنوز زوده. گفت مادر نگران هیچی نباشید ما به خواسته خودمان میریم که از میهن مان دفاع کنیم. اگر من نرم اگر اون نره، اگر کسایی که مادر دارن نرن، پس کی میخواد از مرزها دفاع کنه. در ادامه مصاحبه با مادر این شهید گرانقدر منتشر میشود.
کد خبر: ۵۸۸۷۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۵