کتابخوانی - صفحه 11

کتابخوانی
معرفی کتاب؛

«هفت سین‌های بی بابا»؛ خاطرات سردار شهید حسین عربعامری

کتاب «هفت سین‌های بی بابا» به قلم طیبه جعفری، خاطرات خاطرات سردار شهید «حسین عربعامری» است.
گردآورندگان: سر کارخانم ها طیبه جعفری - اشرف سها

کتاب نوازشگران جان (دفتر ششم) داستان ایثار و شهادت

روزهای بیخبری از پی هم می گذشت . تا روزی که یکی از همسایه ها خبر آمدنش را به من داد . سر از پا نمیشناختن با پای برهنه به پیشوازش رفتم او را در آغوش کشیدم . موهایش را نوازش کردم ....

پشت تپه‌های ماهور(2)/فصل اول

قطار دودوکنان جلو می‌رفت و گاه و بی‌گاه زوزه می‌کشید. توی سالن ایستاده ‌بودم و دست‌گیره‌ی بغل پنجره را سفت چسبیده‌ بودم.......
شهید احمد فیروز بخت

لذت کتاب خوانی در خاطرات شهید احمد فیروز بخت

همیشه کتابها را صحیح و سالم بر می‌گرداند و می‌گفت: «هر چه بیشتر از این کتابها می خونم بیشتر مشتاق میشم».
گردآورندگان: سرکار خانم ها هاجر رهایی، زری خطیبی فر، ربابه خطیبی فر، زهرا خالصی

نوازشگران جان (دفتر چهارم) داستان های ایثار و شهادت

در حالی که ؛ به شدت می خندید ، گفت : تو با آب انار وضوگرفتی . از تعجب ، چشمهایم گرد شده بود . گفتم رمضانعلی ! من با آب وضو گرفتم . با آب . در حالی که ؛ بر شدت خنده اش افزوده شده بود ، گفت : حجت ! توا سم این روستا را می دانی چیست ؟ گفتم : خوب آره روستای انار . گفت: مگه تو با آب این روستا وضو نگرفتی ؟ گفتم : بله دو بار گفت : خوب ، حالا دیدی تو با آب انار وضو گرفتی . من تازه متوجه منظورش شده بودم با او شروع به خندیدن کردم
گردآورندگان: سرکار خانم ها مریم طنانی، فاطمه نوروزیان، فاطمه بختیاری، معصومه نوروزیان

نوازشگران جان (دفتر سوم) داستان های ایثار و شهادت

می خواستند برایش دستی بالا بزنن. ولی قدرت الله نمی پذیرفت. او می گفت: این شیطونه. ما را برای خالی کردن جبهه وسوسه می کنه. نباید گولش را بخوریم. هر جا که قسمت باشه، خدا خودش درست می کنه.
گردآورنده: محمد علی غریب شائیان

نوازشگران جان (دفتر دوم) داستان های ایثار و شهادت

در یک آن صدای عمو در گوشم پیچید . به دنبال صدا می گشتم . ناگهان چند نفر زخمی دیدم . با عجله خودم را به آن ها رساندم . عمو لبخندی بر لب داشت . مرا تنها رها کرد و خود به سوی آسمان ها پر کشید .
گردآورنده: محمد علی غریب شائیان

نوازشگران جان (دفتر اول) داستان های ایثار و شهادت

مسعود ، ساجد اسکندری را بالای سر خود دید . با نگاه خسته اش لبخندی زد . ساجد روی هر دو پا نشست . خیلی عجله داشت رزمندگان در حال پیشروی بودند . او باید به دیگر رزمندگان می پیوست . از طرفی هم نیمتوانست مسعود را با چنین حالی رها سازد . بند پوتینش را باز کرد و آن را محکم به رگ بالای محلی که تیر خورده بود بست ، به مسعود گفت : « همین جا بمان ، الان بچه های امداد از راه می رسند .
نویسندگان سر کار خانم ها سمیرا ثباتی مقدم، راضیه دخانیان و فاطمه طاهریان

معرفی کتاب «نه داستان»؛ داستان هایی با موضوع ایثار و شهادت

صوت قرآن رضا در فضا می پیچد : « اذا الشمس کورت . و اذا النجوم انکدرت . و اذا الجبال سیرت . و اذا العشار عطلت ... و اذا المووده سئلت . بای ذنب قتلت . » انعکاس صدا همه جا را در خود گرفته . انگار تمام بیابان با او هم نوا شده اند . تمام بیابان و هر چه در آن است : گوشت و استخوان و پلاک !
نویسنده: سرکار خانم آرزو ایمانی

می خواهم حنظله شوم؛ خاطرات شهیدان کیومرث و ایرج نوروزی

حسین بی طاقت شده بود. از روی صندلی بلند شد و به طرف میز مسئوول رفت و گفت: « آقای عزیز، مگه این اجناسی که برای مردم می آرید، توی نوبت قرار نمی دید؟».
نویسنده: سمیرا سادات امامی

«منتظر من هستند» خاطرات شهیدان شاهینی و شریف آرش

خیلی وقتها، زمانی که محمدشریف در خانه بود از فاطمه می‌خواست برایش قرآن بخواند و او با علاقۀ زیاد گوش می‌داد و خود نیز لحن زیبايی در قرائت داشت. صدای خوش محمدشریف همراه آرامشی که هنگام خواندن قرآن در صورتش موج می‌زد، هنوز هم یکی از دلنشینترین خاطرات حک شده در ذهن فاطمه و دخترش منصوره است.
یار محمد عرب عامری

«من از دیار حبیبم» خاطرات از روحانی شهید حسن رامه ای

پرسیدم: « چته؟ چرا اینقدر گرفته اي؟ » چشمانش را از زمین بر نداشت. گفت: « پرویز قدیری، علی رضا رشمه ای، محمدرضا عاشور، مجتبی مداح، تو چه میدونی اینها کی بودن؟ پرویز شهید شد، دلم به بقیه خوش بود. علیرضا رفت، هنوز دوتاشون بودن. حالا موندم تنها!

معرفی کتاب «مگی بشیون» خاطرات شهید محمدرضا خالصی

گفتم : آقا رضا ! امکانات خیلی کمه ! بچه ها مدت زیادیه تو خطن ! خسته شدن ! لطف کنین گردان ما رو عوض کنین ! . کمی با من شوخی کرد . از خط پرسید . وضعیت را توضیح دادم . منتظر جواب بودم . او مثل این که حرف مرا نشنیده ، حرف های متفرقه می زد . درخواستم را تکرار کردم . در جواب گفت : نیروهای بسیجی هیچ وقت خسته نمی شن ! روحیه آنها خیلی قوی است ! ماییم که خسته شده ایم و روحیه ماندن نداریم ! بسیجی ها را بد نام نکنید !
مولف محمد حسن معینیان

معرفی کتاب «مردان بی ادعا » زندگینامه شهیدان لاسجرد

گوشه هایی از زندگی نامه، وصایا و شرح حال مسافران عرش، جوانان بهشت و مردان بی ادعایی را بیان می کند که از دیار لاسجرد راهی ِ صحنه های نبرد شدند و به آرزوی دیرینه ی خود نایل آمدند.
نویسنده سید فهیمه میر سید

«کفه ای از بهشت» خاطراتي از شهيدان حجت السلام و المسلمين حیدر و عميدعبدوس

گفت:«راستش يك علّت ديگه‌اش اينه كه اون جا دور از مسجده، موقع نماز كجا بريم؟ بريم استخر كوشمغان، مسجد هم زياد دور نيست.».
زندگینامه فرماندهان شهید استان سمنان

معرفی کتاب «فرهنگ نامه جاودانه های تاریخ» زندگینامه فرماندهان شهید استان سمنان

در اين طرح فرماندهاني كه سمتي بالاتر از معاون گردان داشته اند، مورد توجه قرار گرفته اند. زندگي نامه مستند آن ها حداكثر در ده صفحه بر اساس اطلاعات موجود و با توجه به محتويات پرونده ها گاه كمتر و گاه بيشتر به نگارش درآمده است.
فرهنگ نامه شهدای استان سمنان

معرفی کتاب «فرهنگ نامه شهدای استان سمنان » زیست نامه کوتاه شهدای استان سمنان

نام و نام خانوادگی، نام مستعار، جنسیت، ملیت،دین،مذهب،ایل، نام پدر، سال فوت پدر(اگر قبل از شهادت شهید اتفاق افتاده باشد)،نام مادر،سال فوت مادر (اگر قبل از شهادت شهید اتفاق افتاده باشد) تاریخ تولد (روز ماه و سال)، محل تولد، وضعیت تاهل، سال ازدواج تعداد فرزندان (به تفکیک دختر و پسر) میزان تحصیلات، شغل، یگان اعزامی، مسئولیت در جبهه، کیفیت شهادت، نحوه شهادت، محل شهادت، تاریخ شهات (روز و ماه و سال) محل دفن شهید اطلاعاتی است که در زندگی نامه هر مدخل درج شده است.
نویسندگان سکینه صرفی و حسن جلالی

معرفی کتاب «صلابت سرو »؛ خاطراتی از شهید ابوالفضل هراتی

برای مدت چند ماهی از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عازم کشور لبنان و سوریه شد ، همین سفارش را تاکید کرد . همیشه با فرستادن نامه از وضعیت او مطلع می شدیم . آن روزی که از لبنان بازگشت ، اشک امانمان را بریده بود . انگار سالیان زیادی از او دور بودیم و حالا با آمدنش گم گشته مان را یافته ایم . او مرا به صبر دعوت کرد و گفت : « باید صبوری حضرت زینب کبری (س) را ستود . به جرأت می توانم بگویم که خالق ، دیگر چنین مخلوقی را خلق نکرده است . خواهرم هنگامی که به زیارت حرم شریف آن بانوی محترمه در زینبیه رفتم ، ارزش و مقام خواهر را با تمام وجودم دریافتم . امیدوارم در راه خدمت به شما توفیق بیشتری از درگاهش بیایم »
مولف شهاب الدین نبوی

«صحیفه عروج عاشقان »؛ یادنامه شهیدان سید زین العابدین و سید جمال الدین نبوی و یادبود شهدای دهستان چاشم

سید جمال ، در کربلای 4 شهید نشد . ظاهرا زمان آن فرا نرسیده بود . هر کاری موقعی دارد ، و هرچه خدا صلاح بداند همان خواهد شد . در خط مقدم لحظه ای آرام نداشت ، ولی در هیچ لحظه ای دعا را هم فراموش نمی کرد . عارفی بود در لباس رزم . رزمنده ای بود عاشق معبود و مشتاق لقاء یاز ، و منتظر فرا رسیدن لحظه موعود .
نویسندگان:سمیرا ثباتی مقدم - مجتبی ترحمی - آرزو ایمانی - فاطمه نورزیان- طیبه جعفری

معرفی کتاب «شش داستان»؛ داستان هایی با موضوع ایثار و شهادت

تلاش می کنم تا از میان جمعیت خودم را به خانه برسانم . از دیدن دیوار خراب شده خانه و سقف ریخته شده بیشتر وحشت می کنم . با صدای بلند مامانم را صدا می زنم : « مامان ! مامان ! کجایی مامان ؟ » می خواهم بروم توی خانه که آقای حسینی دستم را می گیرد : « کجا می ری محسن ؟ صبر کن ! » . با گریه می گویم :
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه