نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - کریمی
نامه پدری که سرباز بود؛
فرزند عزيز و مهربانم را از طرف من ببوسيد و دل داري بدهيد و بگوئيد كه پدرت ان شاالله با پيروزي بر مي گردد.
کد خبر: ۴۴۵۲۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۳

خاطره ی از شهید محمد کریمی نژاد- راوی همرزم شهید
اوایل خیلی کم حرف بود، اما کم کم با هم دوست شدیم. گاهگاهی برایمان از زندگیش می گفت از رنج ها و دربدری ها، از تجربه های شغلی کارگری و چوپانی و ... حالا هم کارمند ساده جهاد سازندگی بود که داوطلبانه به جبهه آمده بود...
کد خبر: ۴۴۵۱۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۲

برگرفته از کتاب «کمیل هنوز زنده است»؛
«محمدرضا کریمی » از رزمندگان گردان کمیل تعریف می‌کند: در بین اعزام اولی‌ها، یک بسیجی جوان و لاغر اندامی بود که با اشک و التماس، به نیروهای کمیل اضافه شد. شب عملیات والفجر، همان بچه بسیجی بدون معطلی خوابید روی سیم‌های خاردار.
کد خبر: ۴۴۴۴۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۱

آلبوم عکس;
شهید حسن کریمی راد در سال 1329 در روستای درودگاه از توابع شهرستان دشتستان در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود.دوران ابتدائی را در روستای درودگاه و دوران دبیرستان را در مدرسه فرخی برازجان با موفقیت به پایان رسانید در تاریخ 53/2/12 به خدمت سربازی سپاه دانش در یکی از روستاهای کرمان نائل آمد پس از سپری کردن دوران خدمت به استخدام آموزش و پرورش درآمد و سرانجام در تاریخ 1365/10/4 به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۴۳۹۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۷

دو برادر ، دو همرزم
علی کریمی ، دوم آذر ۱۳۳۹، در روستای چوبیندر از توابع شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش عباس، کارگر کارخانه بود و مادرش گل‌عنبر نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. او نیز کارگر کارخانه بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. نوزدهم اردیبهشت ۱۳۶۱، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهر زادگاهش قرار دارد. برادرش محمدرضا نیز به شهادت رسیده است. محمدرضا کریمی ، سی‌ام خرداد ۱۳۴۹، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش عباس، کارگر کارخانه بود و مادرش گل‌عنبر نام داشت. دانش‌آموز سوم راهنمایی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و دوم فروردین ۱۳۶۶، در شلمچه به شهادت رسید. پیکر او مدت‌ها در منطقه بر جا ماند و سال ۱۳۷۴، پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. برادرش علی نیز شهید شده است.
کد خبر: ۴۴۳۵۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۰

دو برادر ، دو همرزم
صفرعلی کریمی ‌تیره، بیست و نهم مرداد ۱۳۳۰، در روستای خرقان از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش مرادعلی، کشاورز بود و مادرش جان‌پری نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. پاسدار بود. سال ۱۳۵۱ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و سه دختر شد. بیست و دوم فروردین ۱۳۶۲، در فکه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به قلب، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهر بوئین‌زهرا قرار دارد. برادرش سبزعلی نیز به شهادت رسیده است. سبزعلی کریمی ‌تیره، یکم فروردین ۱۳۴۰، در روستای خرقان از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش مرادعلی، کشاورزی می‌کرد و مادرش جان‌پری‌ نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند. کارگر کارخانه بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. پانزدهم اردیبهشت ۱۳۶۴، در هورالهویزه بر اثر اصابت ترکش به پهلو، شهید شد. مزار او در بهشت فاطمه شهر بوئین‌زهرا قرار دارد. برادرش صفرعلی نیز به شهادت رسیده است.
کد خبر: ۴۴۳۲۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۵

فرزین کریمی / یکم فروردین 1351، در روستای گرم آبسرد از توابع شهرستان دماوند به دنیا آمد. پدرش گل، کشاورز بود و مادرش حمیده نام داشت. در حد دوره ابتدایی درس خواند. او نیز کشاورزی می کرد. سرباز نیروی انتظامی بود. ششم آبان 1371، در زاهدان توسط اشرار بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار وی در زادگاهش قرار دارد.
کد خبر: ۴۴۱۴۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۷

در سالروز شهادتش منتشر می شود؛
پدر و مادرم و سلام بر برادرانم و سلام بر خواهرانم و سلام بر خانواده ام پدر و مادر و خانواده امیدوارم بعد از شهادتم هیچگونه ناراحتی نداشته باشید و چون زینب همچون کوه استوار و مقاوم باشید و افتخار کنید که فرزندی تربیت کرده اید که در راه خدا خدمت می کند.
کد خبر: ۴۴۱۰۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۳۰

روایتی مادرانه از زندگی شهید «جواد کریمی» را در سالروز شهادتش می خوانید؛
آن زمان مصادف بود با آغاز اعترافی ها و اعتصابهای مردم در سرتاسر ایران . جواد را که به دفتر خواستند آمد جلوی آقای ناظم قامتش را صاف کرد و گفت : من از عکس این آدمها خوشم نمی آید . خوشبختانه ناظم مدرسه مرد مومنی بود . آرام و آهسته به من گفت : مواظب این پسر باش که کار دست شما ندهد . و البته چشم پوشی کرد و من از مدرسه در آمدم .
کد خبر: ۴۴۰۶۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۵

«امشب حتما به خوابم بیا» عنوان کتابی است که به زندگی شهید مدافع حرم «مصطفی کریمی » می پردازد.
کد خبر: ۴۴۰۱۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۱۷

شهيد «محمد شريف كريمي»
شهید محمد شریف: علاقه ی عمیقی به این سید فاطمی، حضرت امام (ره)‌داشت و معتقد بود كه تنها راه نجات ملت ایران، ايجاد يك حكومت اسلامي به رهبري آن بزرگواراست.
کد خبر: ۴۴۰۰۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۱۶

شهيد سياوش كريمي در سال 1365 در منطقه شلمچه در عمليات كربلاي 5 قطع نخاع شده و سپس بعد از 17 سال تحمل درد و رنج به درجه رفيع شهادت نائل آمدند.
کد خبر: ۴۴۰۰۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۱۶

شهرستان کاشان
پیکر مطهر شهید مدافع حرم حضرت زینب (س) «حسین کریمی »در کاشان تشییع و در گلزار شهدای دارالسلام آرام گرفت.
کد خبر: ۴۳۹۹۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۰

شهید تیمور کریمی پور در سال 1335 در کهنوج از به دنیا آمد و در یکم اسفند 1365 به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۳۹۴۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۰۹

وصیتنامه شهید عبداله کریمی
خدايا ما را براهي بميران كه رضاي تو در آن است و از آن راه بازدار كه غضب و خشم تو در آن است...
کد خبر: ۴۳۸۵۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۳۰

مروری کوتاه بر زندگی جانباز شیمیایی شهید«شمسعلی کریمی»؛
يك سال بعد از شهادت وي زماني كه به نيت ايشان نماز و قرآن خواندم و قرآن را ختم كردم و به روح هديه كردم و خواستم كه پدرم مرا دعا كند و اگر اين دعاهايم به او مي‌ رسد به خوابم بيايد. فردا شب خواهرم خواب ديد كه پدرم براي من باغي گرفته است. چند روز بعد من که مستأجر بودم بدون هيچ آمادگي و كمك مالي صاحبخانه شدم.
کد خبر: ۴۳۸۴۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۲۶

وصیت نامه شهید اصغر کریمی
اصغر کریمی ، پنجم اردیبهشت ۱۳۴۴، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش صفدر، بنا و معمار بود و مادرش قزبس نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم شهریور ۱۳۶۳، در پاسگاه‌زید عراق بر اثر اصابت ترکش به شکم و دست، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۳۸۱۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۲۴

پوستر شهید «علیرضا کریمی»
آخرین باری که به جبهه می‌رفت، گفت: راه کربلا که باز شد برمی‌گردم!۱۵ سال بعد پیکرش بازگشت؛ همان روزی که اوّلین کاروان بطور رسمی به سوی کربلا می‌رفت!!
کد خبر: ۴۳۸۱۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۲۴

معرفی کتاب؛
من و مرتضی چهارسال در دو اتاق کنار هم زندگی کردیم. به هم احترام می گذاشتیم و هرگز حرف و حدیثی بین ما پیش نیامد که موجب دلخوری شود. حدود یک سال، از ازدواجمان گذشته بود که خدا محمدحسین را به من داد. هر وقت از سرکار می آمد، صدایم می کرد، مصطفی حسین را بیار برام. می بردم می دادم بهش. باهاش بازی می کرد...
کد خبر: ۴۳۷۷۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۱۹

کد خبر: ۴۳۷۵۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۱۷