نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهدا
برگرفته از نامه‌های دانش‌آموزان به شهدا؛
«عموی خوبم! جای تو اینجا خیلی خالی است، هنوز وقتی که عکس‌های تو را می‌بینم اشک در چشمانم سرازیر می‌شود و برایت دعا می‌کنم ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۲۱۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۴

از شهید «رضا جنیدی‌جعفری» روایت شده است: «قبل از شهادت زنگ زد و خواهرش به او گفت: در جبهه اين همه رزمنده‌ها جلوی دوربين و خانواده‌هايشان آنها را می‌بينند تو هم يک دفعه جلوی دوربين بيا تا ما تو را ببينيم، گفت: كار بايد برای رضای خدا باشد، مگر من آمدم اينجا خودنمايی كنم كه تو من را در تلويزيون ببينی.»
کد خبر: ۵۷۲۱۵۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۴

برگرفته از نامه‌های دفاع مقدس؛
«من از این خوف دارم که مبادا شما هم سعادت شهادت را داشته باشید و همانند شهید حسن رسولی از من ناراحت باشید و در آن دنیا شفیع این بنده حقیر نباشید ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۲۰۸۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۳

«می‌رفتیم به خانواده‌ها خبر شهادت‌شان را بدهیم. خانواده شهدا می‌آمدند. اصرار می‌کردند قبل از تشییع، شهیدشان را در سردخانه ببینند. می‌آوردیم می‌دیدند. در محوطه بی‌تابی می‌کردند و آرام یا بلند گریه می‌کردند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات «غلامحسن حدادزادگان» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۱۹۵۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۰

«عمل مصیب هفت ساعت طول کشید و شست پایش را قطع کردند. بعد از عمل، فرمانده گردان حضرت رسول به ملاقات مصیب آمد. یک اورکت‌ تر و تمیز به مصیب داد و گفت این را فرمانده لشکر حاج مهدی زین‌الدین داده تا به شما بدهم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات برادر شهید «مصیب مرادی‌کشمرزی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۱۸۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۹

«شانزده سال بیشتر نداشتم. در منطقه شلمچه در سنگر نشسته بودیم و با بچه‌ها صحبت می‌کردیم، می‌گفتیم که در عملیات عمودی می‌رویم، افقی برمی‌گردیم، می‌خندیدیم و عین خیالمان هم نبود ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۱۸۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۸

برگی از خاطرات شهید «میوه‌چین»؛
«در دوره‌های آموزشی که برگزار می‌شد و مسئولیت آن با علی بود، ایشان معمولا به طور عملی و کاربردی آموزش‌ها را اجرا می‌کرد ...» ادامه این خاطره از شهید «علی میوه‌‏چین» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۱۷۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۷

برگرفته از نامه‌های دانش‌آموزان به شهدا؛
«هنوز هم صدای قدم‌هایت را که در سالن با غرور و ابهت خاصی همچون یک میهن دوست و خدا دوست گام برمی‌داری می‌شنوم قدم‌هایی که با ابدیت پیوند خورده است. دوست عزیزم هیچ وقت باور نکرده‌ام که تو نیستی ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۱۷۳۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۷

«از پدرش خواسته بود کتاب‌های درسی‌اش را تهیه کرده و در دبیرستان هم ثبت نامش کند که همه این کار انجام شد، اما بعد از سه ماه به جای خودش، خبر شهادتش آمد ...» ادامه این خاطره از زبان مادر شهید «محمد انصاریان» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۱۷۳۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۷

زندگینامه شهید «محمدحسین علی ابدالی»؛
شهید «محمدحسین علی ابدالی» قبل از شهادت، تعدادی از شهدای دلفان نحوه شهادت آنها را در خواب دیده بود و چند روز قبل از شهادت به چند نفر از آنها هم گفته بود که فلانی و فلانی در این عملیات شهید میشوند.
کد خبر: ۵۷۱۶۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۵

مادر شهید «محسن زرگر»:
«در متقاعد کردن پسرم تلاش کردم مبنی بر اینکه «ابتدا باید عمل کنی و بعد از خوب شدن دوباره به خط مقدم برگردی. نگران چه هستی عزیزم دوباره جبهه می‌روی». دیدم محسن با خودش زمزمه می‌کند و می‌گوید نگران چه هستم؟ نگران چه هستم؟ ...» ادامه این خاطره از زبان مادر شهید «محسن زرگر» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۱۵۷۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۳

قسمت سوم خاطرات شهید «مسعود شحنه»
هم‌رزم شهید «مسعود شحنه» نقل می‌کند: «بین دو خطبه نماز جمعه، امام جمعه وقت، آقای اختری از پدر شهیدی خواستند تا برای سخنرانی بروند. آقای شحنه بلند شد و پشت تریبون رفت. بعد از قدری صحبت گفت: مجید و مسعود بچه‌های من نبودن، امانتی بودن و من امانت رو به خدا دادم.»
کد خبر: ۵۷۱۵۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۳

بمناسبت سالروز شهادتش منتشر شد؛
سال دوم دبیرستان را گذرانده بودیم که قاسم تصمیم گرفت ترک تحصیل کند و به جبهه برود به همین خاطر با وجود اینکه از معافیت تحصیلی برخوردار بود به حوزه مراجعه کرد و دفترچه آماده به خدمت گرفت و سپس به خدمت مقدس سربازی اعزام شد...»در ادامه خبر روایتی از شهید«قاسم اسیری بخوانید.
کد خبر: ۵۷۱۳۳۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۰

پشت سر شهید بهشتی زیاد حرف می‌زدند و می‌گفتند در کاخ زندگی می‌کند. مردم هم باورشان شده بود تا اینکه یکی از آن‌ها همسایه شهید بهشتی از آب درآمد‌.
کد خبر: ۵۷۱۲۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۰۹

«من یک مشکل اجتماعی و مالی در شهرمان برایم پیش آمده بود که اصلاً در فکر اینکه این مشکل را با حاج آقا در میان بگذارم نبودم تا اینکه یک روز ایشان پرسید تو چه مشکلی داری که ناراحتی ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۱۲۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۰۹

«برایش نامزد کرده بودیم یک ماه بعد از عقد قرار بود عروسی کند اما پسرم تا یک سال خانواده را منتظر گذاشت و نگذاشت مراسم عروسی بگیریم. سرانجام هم قبل از پوشیدن لباس دامادی شهید شد ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «رضا طاهرخانی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۱۱۷۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۰۷

زندگینامه شهید «علی راست پیرحیاتی»؛
شهید «علی راست پیرحیاتی» در جبهه پیکر شهدا را حمل می کرد تا روی زمین نمانند.
کد خبر: ۵۷۱۱۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۰۷

به مناسبت سالروز عملیات نصر ۴ منتشر شد؛
سی و یکم خرداد ماه سالروز عملیات نصر ۴ می باشد که دلاورمردان شهرستان سلسله از گردان کمیل در این عملیات حضور داشتند و هفت نفر از آنان در این عملیات به شهادت رسیدند. کلیپی در این خصوص منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۷۰۸۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۰۱

خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «محمد یزدانی» بیان می‌کند: شهید بسیار اهل مطالعه بود، او برای خودش کتابخانه داشت و به کتاب بسیار اهمیت می‌داد.
کد خبر: ۵۷۰۷۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۱

«مأموران قطار جواز دفن شهدا را برمی‌داشتند تحویل ما می‌دادند و از ما رسید می‌گرفتند بعد مسئول قطار صدا می‌کرد بیایید داخل و تا انتهای واگن چراغ‌قوه می‌انداختند. آن‌جا بود که قلبم با مشت بر دیواره سینه‌ام می‌کوبید ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات «غلامحسن حدادزادگان» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۰۷۳۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۰