شهید سید هاشم الیاسری؛ گروگانگیری صدام برای اجبار به جنگ
از متولد شدگان ذی قار ، بخش فهود بود ، در سال 1329 در خانواده ای مومن که اصلیت آنها منسوب به حضرت محمد ( ص) می شد، چشم به دنیا گشود . سیر و سلوکش همچون سیرت اجداد پاکش بود . خانواده اش برای همگان مثالی بودند که از آن بهره می جستند. آنها مورد احترام و تقدیر عشائر آن منطقه بودند که به علت منش، کرامات، رفتار و حسن سیرت آنها بود .
در آن حال و هوا ، سید نور بزرگ شد و ریشه دواند و با تکیه بر ایمان و تقوا رشد کرد .
دوران ابتدایی ، راهنمایی و متوسطه را در فهود کامل کرد. سپس در دانشگاه ادبیات ، رشته جغرافیا پذیرفته شد و درسال 1355-1354 با مدرک لیسانس فارغ التحصیل گشت . سپس به عنوان دبیر دبیرستان بخش فهود به کار گماشته شد . وظیفه ایمانی خویش را در آگاهی دانش آموزان ادامه داد و از اوقات فراغت پیش آمده در مدرسه جهت این کار بهره می گرفت .
منطقه فهود زمین پاک و خوبی داشت و نسلی مومن را در آن پرورش داد. نسلی که مسئولیت تغییر واقعیت سیاسی که حزب بعث می خواست آن را بر جامعه تحمیل نماید، بر عهده گرفت و شاخص ترین آنان شهید ابوالهیل الجابری و شهیدان محمد ، وارد ، فرج و برادران سید نور و دهها شهید دیگر بودند .
بعد از اینکه صدام جنایتکار در تاریخ 1/7/59 جنگ خویش علیه ایران را آغاز نمود ، سید نور در تاریخ 10/7/ 59 برای شرکت در آن آتش بی سود فرا خوانده شد . از آنجایی که او هدف جنگ و اینکه چه کسی در پس آن است را می دانست، دنبال فرصتی بود که از آن خلاص گردد ، پس در تاریخ 3/7/60 تصمیم سرنوشت ساز خود را در ترک ارتش با تحمل تمامی پیامدهای خطرناکی که ممکن بود گریبانگیرش شود، گرفت .
سید نور مخفی شد ، و پاسخ دستگاه امنیتی سرکوبگر صدام، بازداشت زن و فرزندانش بود ، این روش حزب بعث برای هر کسی بود که در جنگ شرکت نمی کرد .
سید نور به مجاهدین در هور پیوست ، سپس در تاریخ 15 محرم 1404 هـ تصمیم گرفت به ایران مهاجرت کند . راه هور را با دوست و همرزم شهیدش علی عوض حسن پیمود . بلافاصله پس از رسیدن، به نیروهای شهید صدر پیوستند و در ماموریت های رزمی جهادی متعددی که در مناطق مختلف در شمال و جنوب عراق انجام می گرفت ، شرکت کردند ،آنها از یکدیگر جدا نمی شدند به گونه ای که هر گاه یکی از آنها را می دیدی به یاد دیگری می افتادی .
در تاریخ 12/10/63 به نیروهای بدر ملحق و به گردان شهید صدر پیوستند و اولین ماموریتشان شرکت در هور هویزه بود .
در تاریخ 1/5/64 سید ابوهاجر در عملیات قدس که برای آزاد سازی قسمت جنوبی دریاچه ام النعاج در هور هویزه انجام گرفت، شرکت کرد که اولین عملیات بزرگی بود که مجاهدین بدر انجامش می دادند . در آن عملیات در زمانی بسیار کوتاه بر تمامی اهداف مسلط شدند و ابی سعید و گروهش نقش فعالی در تسلط بر اهدافشان داشته و تمام مهمات دشمن را به غنیمت گرفتند.
درتاریخ 1/8/64 در عملیات عاشورا که برای تسلط بر نیمه شمالی دریاچه ام النعاج انجام شد، شرکت کرد که یکی از عملیاتهای منحصر به فرد از لحاظ دقت در شناسایی و سرعت عمل و غافلگیری بود. مجاهدین توانستند در زمان کوتاهی بر مناطق ام مسحاه و ابو عذبه و برگه السواعد در قسمت شرقی و مناطق الولد و المچری و ابوسیان در قسمت غربی مسلط شوند.
در تاریخ 10/6/65 در عملیات حاج عمران که مجاهدین به انجام رساندند شرکت نمود و در آن برادر و رفیق راه و جهاد خود و دست راست خویش ابا عواد الحسناوی و دهها شهید دیگر را از دست داد .
پس از پایان عملیات ، در پایگاه خط مقدم همدیگر را دیده ، و در آغوش فشردیم. اشکمان برای از دست رفتن آن قهرمانان که جان پاک خویش را در راه دفع ستم از سرزمین عراق قربانی کرده بودند سرازیر شد .
سید ابوهاجر به پاکی قلب، آرامش، متانت ،و به دعا و عبادت بسیار معروف بود ، همانگونه که به داشتن روابط خوب و اخلاق بسیار عالی با مجاهدین و بقیه مردم نیز شناخته شده بود و شجاعت زیاد و صبر در سختی ها نیز از امتیازاتش به شمار می رفت .
ایتسگاه آخر زندگی سید ابوهاجر عملیات شرق بصره بود که در آن به خوبی جنگید به طوری که زخمهای زیادی برداشت و از طرف بهداری پانسمان گشت و از او خواستند که به خط عقب جبهه برود . در راه توسط گلوله های دشمن مورد هدف قرار گرفت و در تاریخ 1/11/65 در حالی که در خون خود می غلتید به شهادت رسید ؛ تا که روح مطمئنش به سوی پروردگارش راضی و خوشنود باز گردد ، تا با روح انبیاء و راستگویان و صالحین همراه گردد که بهترین دوستان هستند .
همراه با گروهی از شهدا در شهر مقدس قم تشییع و در آرامگاه شهدا ، دفن گشت.
سید هاجر در حالی پر کشید که چشمانش به چشم پسرش علی که چند هفته پس از شهادتش به دنیا آمد روشن نگردید.
پس سلام بر او در روزی که به دنیا آمد و روزی که شهید گشت و روزی که زنده مبعوث می گردد.