شهید محمد یابنده : وصیت یعنی پیام خون شهادت
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيت يعنى پيام وصيتنامه شهيد يعنى پيام خون شهادت پيام رشادت پيام شهامت پيام صداقت پيام كه بر عكس ديگر پيامها نه بوسيله نوشتار يا گفتار كه به توسط خون فرستاده و متجلى مى گردد است. گفتارها در اثر مرور زمان فراموش گشته و نوشتارها نيز پس از مدتى از بين بروند ليكن پيامى كه حاملش خون باشد آنهم خونى كه هرگز خشك شدنى نيست محال است كه از بين برود و نابود گردد من نيز بر آن شدم تا در رابطه با پيام خود كه ان شاءالله بزودى زود بر زمين خواهد ريخت و پلى خواهد شد ميان من و همه مستضعفين خاك. قلمى زده و چيزى بنويسم باشد تا حزبالله ها آنهايى كه در راه هدف با من بوده اند و هستند و خواهند بود تا اندكى با دردهاى دل حقير كه در حقيقت دردهاى دل همه حزب اللهيون است آشنا شوند بگذار از شهادت و شهادتم بگويم از اينكه قبل از آنى كه با گلوله هاى دشمنى بنام صدام جسممان پاره پاره شود به توسط سخنان و نوشته هاى زهرآگين و جنايت گونه مردكى به نام بنى صدر قلبمان، روحمان ، شخصيتمان و خودمان ، خدماتمان ، همه و همه مكتوب و سركوب و پاره پاره گشته است آرى درست است كه اين نا مردك پست به خيال خام خويش هم و غم و فكر و ذكرش در جهت مبارزه با بازوان ولايت فقيه با ما سازش ناپذيران تاريخ گذشته است اما ما پيروزيم چرا كه آقايمان حسين نيز پيروز شد.
و اما سخنى چند درباره گفته جاهلان و يا آنان كه مى گويند اى بابا بنى صدر هميشه جبهه است او خيلى زحمت مى كشد اولا بايد به انسان گفت كه هركس كه مسجد رفت نمى شود و گفت آدم خوب بعضى ها مى روند براى نماز و دعا و برخى جهت كفش دزدى. در عين حالى كه مسجد جاى نماز است اما چه مى شود كه بعضى نامردند و مى روند براى دزدى و اما جبهه جبهه جنگ محل نبرد حق و باطل است و رزمندگان ما كه در جبهه هستند اينان ياوران الله و به خاطر الله در جبهه حضور يافته و حال چاره چيست كه اين بنى صدر نامرد نه براى الله كه بخاطر حب رياست و خودنمائى مرموزانه و مزدورانه هر چند وقت يكبار خود را در ميان اين ياوران الله جاى مى دهد درست است كه حقهباز است و نامرد اما بايد هوشيار باشيد .
اين قطعه شعر را در 25/9/59 سروده است .
جبهه اى جبهه كجائى - تو كجائى اى مكان با صفا - تو كجائى اى شهادتگاه ما - من نمى دانم چرا قسمت نشد با تو شبم در ميان سنگلاخها بر فراز كوهها - گر مرا قسمت شود جبهه روم - با تفنگى بر دوش با فشنگها بر كمر - من به جنگ اهريمن تا سازش - زير رگبار مسلسل آتش خمپاره ها - در شبى تاريك با جنگاوران - مى رويم تا قلب دشمن - مى زنيم بر او شبيخون - تا توانيم مى كشيم پستان مزدور - مى كشيم اندر ته گور ، كور خواندهاند كور - ما نمى ترسيم ما نلرزيم - تا كه خون داريم بجنگيم - تا كه جان داريم بر برزميم .
25/9/59
منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم