شهید حسین تراب؛ راه خدا و رسولش را رفته ام
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده مهربان به نام خدا که جانم در دست اوست و او که وعده پیروزی بر مستضعفین جهان داده است و با درود بر امام زمان که فرماندهی جبههها به دست اوست و او هست که به کمک رزمندگان میآید سخن آغاز میکنم.
اوّل سلام بر رهبری که سرپرست تمام خانوادههای شهید داده است. از خدا میخواهم که از عمر من بکاهد و به لحظههای عمر او بیافزاید. اکنون که لحظات حسّاس زندگی را پشت سر میگذرانم سخن با شما پدر بزرگوار دارم پدر جان من که هیچ موقع برای شما فرزند خوبی نبودم و همیشه باعث ناراحتی شما میشدم و همانطور که شما میخواستید نبودم و همیشه از روی ناآگاهی و جهالت و غرور جوانی با شما به جر و بحث میپرداختم و هر روز شما را به عنوانی از من ناراحت میشدید اما اکنون که کمی به زندگی گذشته نگاه میکنم میبینم چقدر اشتباه کردهام و از این خوشحالم که در شما روح بزرگی بوده و صبر ایوب وجود دارد حتماً این فرزند حقیرت را میبخشید و باشد که خدا هم تمام گناهانم را ببخشد و از گناهان ما درگذرد.
پدر جان شاید این آخرین نامهای باشد که از سوی من به شما فرستاده میشود چون پیروزی نزدیک است اگر در این مأموریت این موهبت الهی نصیبم شد چه بهتر و اگر لیاقتش را نداشتم که ان شاءالله با پیروزی به خانه باز میگردم. در ضمن هیچ ناراحت نباشید چون راهی را که خدا و رسولش و شما خواستید رفتهام و من به چنین پدری افتخار میکنم. پدر جان برای پیروزی تمام رزمندگان اسلام و سلامتیِشان دعا کنید دیگر عرضی ندارم امیدوارم که خوش و خرم به زندگی ادمه دهید هرگز ناراحتی نداشته باشی.
منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم