شهید اصغر صفاری؛ از کودکی با عشق به خاندان پیامبر مملو میشد
به نام خدا
در سوم ماه مبارک شعبان در سال 1340 در روز تولد مولد حسین(ع) کودکی در یکی از محلات قدیمی شهر خون و قیام پا به عرصه وجودگذاشت . کودکی با نام مبارک علی اصغر حسینی (ع) وی از همان اوان کودکی با رشدی که در خانواده مذهبی داشت و با عشق به خاندان پیامبر مملو میشد و برای شهادت و یاری دین حسین (ع) آماده می گشت .
از شش سالگی به تحصیل علم در یکی از دبستانهای جنوب شهر تهران پرداخت .
(مترجم الروله میر هادی) پس از 5 سال که دوران ابتدائی را پشت سر گذاشت بار دیگر به شهر خون و قیام بازگشت و در دبیرستان جام جم قم مشغول تحصیل شد .پس از دوره راهنمائی تحصیلی برای ادامه تحصیل به دبیرستان معلم رفت و رشته خدمات را برگزید و تا سال سوم ادامه تحصیل داد . پس از آن برای ادامه زندگی خویش و خانواده ترک تحصیل نمود و به دنبال شغل آزاد رفت . مدت سه سال در کارگاه کوچکی صحافی کتاب شد و با هزینه اندکی زندگی خویش و کمک هزینه خانواده را می پرداخت .
از اول انقلاب با شرکت در راهپیمائی ها و پخش اعلامیه حضور فعال خویش را در راه انقلاب به معرض عموم گذاشت.با قبول صحافی کتابهائی که از طرف ساواک منحله ممنوع و مجازات داشت خدمت بزرگی به انقلاب نمود و با قبول مسئولیت کتابهای زیادی را که ممنوع الچاپ بود صحافی می نمود و در اختیار دیگر برادران درگروه پخش می گذاشت . در اواسط انقلاب و نزدیکی پیروزی برادر کوچکترش مورد هجوم مأموران مزدور گارد قرار گرفت و در اثر ضربه چماق مزدوران حرکت حسی یک پایش ر از دست داد .لذا شهید از جان و دل کمر همت بست و در آن دوران خفقان برادر مجروحش را برای مداوا به بیمارستانهای تهران برد . تا هنگامی که پس از پیروزی و تا لحظه ای که برای اعزام به جبهه نام نویسی نمود و عازم شد سر یاری برادر مجروحش کوتاهی ننمود . پس از پیروزی به علت رکود کار و احتیاج او در کارگاه صحافی به شغل رانندگی تاکسی روی آورد و از این راه کمکی به زندگی خانواده خویش می نمود و در این اواخر که عاشق شهادت شده بود برای نامنویسی به ستاد منطقه خیابان طالقانی رفت و ثبت نام نمود و با موافقت پدر و مادرش که خود را برای شهادت فرزندشان آماده نموده بودند عازم تهران شد تا دوره آموزشی ببیند . پس از پانزده روزه به قم بازگشت .
جمعه ای که آمده بود برای دیدار خانواده و خویشان باز عشق به راه حسینی او را تنها نگذاشت و برای زیارت حضرت شاهزاده عبد العظیم با خانواده – خویشان – دوستان و شهر حماسه آفرین خون و قیام بود . پس از اتمام دوره تعلیمات نظامی عازم جبهه های حق علیه باطل شد . شب هنگام در رود کارون غسل شهادت نمود و یکسر به خطوط مقدم جبهه برای شکستن خط و خاکیریز دشمن در خونین شهر شتافت و با رمز یا علی بن ابیطالب (ع) حمله را آغاز نمود و به آرزوی دیرین خویش رسید . شهادتی که شبهای حمل بسیاری را به مسجد جمکران رفت و از امام زمان خویش خواست تا شهادت را نصیبش گرداند و به این ترتیب کودکی که در سوم شعبان سال 1340 روز تولد حسین (ع) بدنیا آمد در روز 13 رجب سال 1361 در سال 21 سالگی شربت شهادت نوشید و فدای حسین (ع) شد و نامش در زمرۀ یاران با وفای حسین (ع) ثبت گشت . یادش گرامی باد . راهش مستدام باد .
منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم