خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
ام لیلا اسماعیلی مجد مادر شهید «حبیب‌الله بهرامی‌دعوتی» می‌گوید: «وقتی به جبهه اعزام شد، به من گفت: مادر از تو یک خواهشی دارم؛ وقتی خبر شهادتم را شنیدی گریه و زاری نکن. نگذار که منافقین از گریه و شیون شما خوشحال شوند.» در ادامه مصاحبه تصویری با این مادر شهید را در نوید شاهد می‌بینید.

نکند خبر شهادتم شما را محزون کند

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران، شهید حبیب‌الله بهرامی، یادگار بیرام هفدهم فروردین ماه ۱۳۴۶ در روستای قلعه زندلیج همدان در خانواده‌ای کشاورز دیده به جهان گشود. شهید حبیب‌الله از همان دوران کودکی در کارهای کشاورزی کمک حال پدر بود.

با اوج گیری تظاهرات مردمی در سال ۱۳۵۷ در کنار مردم تهران در تمام راهپیمایی‌ها و فعالیت‌های انقلابی حضوری پرشور داشت. با آغاز جنگ تحمیلی، فکر دفاع از ناموس و وطن و رفتن به جبهه او را آرام نمی‌گذاشت. تا این‌که برای جلب رضایت پدرش از تهران به روستایشان رفت و شانزده روز بعد با لباس زیبای بسیجی قدم به دیار عاشقان نهاد هر بار که به مرخصی می‌آمد عشق مادری باعث می‌شد. که مادرش از وی بخواهد که دیگر به جبهه نرود. اما او که برای شهید شدن لحظه‌شماری می‌کرد.

پس از بازگشت مجدد به جبهه‌های نبرد، سرانجام در بیست و دوم شهریور ماه ۱۳۶۱ بر اثر ترکش خمپاره به شهادت رسید. پیکر شهید در رزن همدان به خاک سپرده شد.

بیشتر بخوانید: حمایتی ماندگار

ام لیلا اسماعیلی مجد مادر شهید «حبیب‌الله بهرامی‌دعوتی» می‌گوید: «پسرم خیلی مهربان بود. هرکاری از دستش برمی‌آمد برای اطرافیانش انجام می‌داد. آشنا و غریبه نمی‌دانست.»

این مادر شهید ادامه داد: وقتی به جبهه اعزام شد، به من گفت: مادر از تو یک خواهشی دارم؛ وقتی خبر شهادتم را شنیدی گریه و زاری نکن نگذار که منافقین از گریه و شیون شما خوشحال شوند.

آمار بازدید : 17

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده