پنجشنبه, ۱۹ خرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۳۶
کتاب «تک درختی در کویر» در برگیرنده روایت زندگی و خاطرات، از حماسه «شهید آیت الله سید محمود طالقانی» است که در اوایل انقلاب جمهوری اسلامی آزادانه مقاومت می‌کند و به شهادت می رسد. در ادامه قسمت هایی از متن کتاب را می خوانید.

به گزارش نوید شاهد استان قم،کتاب «تک درختی در کویر» از مجموعه کتاب های قهرمانان انقلاب است.

این کتاب دربرگیرنده روایت زندگی و خاطرات، از حماسه و دلاوری شهید «آیت الله سید محمود طالقانی» است که در پایداری جمهوری اسلامی آزادانه مقاومت کرده است.

معرفی کتاب/ «تک درختی در کویر»

کتاب «تک درختی در کویر» به قلم زهرا حیدری، در 136 صفحه، به رشته تحریر درآمده و در سال 1388، توسط انتشارات سوره مهر، وابسته به حوزه هنری منتشر شده است. در ادامه قسمت هایی از این کتاب را می خوانید.

در صفحه ۱۶ کتاب تک درختی در کویر آمده است؛

سید محمود در سال ۱۲۹۰ شمسی به دنیا آمده است. پدرش را با حکومت وقت مخالف بود. حاضر نمی شد برای فرزندان شناسنامه بگیرد تا اینکه بعد از فوت سید محمود که سرپرستی خانواده را به عهده داشت برای همه شناسنامه گرفت.

و به خاطر رهایی از شر سربازی تاریخ تولد خودش را چند سال بزرگتر گرفت یعنی ۱۲۸۲ شمسی. با پیرزنی آشنا شدیم که همه او را همه ریحان صدا می‌زدند. می گفت: که سید محمود را از بچگی می‌شناخته و رابطه نزدیکی با خانواده آنها داشته به اصرار کارگردان با همان لباس گل درشت محلی و با همان گویش خاص جلوی دوربین صحبت کرد.

در صفحه بیست و ششم کتاب آمده است؛

همسر اول سید محمود اسمش بتول علایی فرد بود. این را ماها بعد از این که فیلمبرداری تمام شده بود روی سنگ قبر نو و تازه از خواندیم.

پس از یک بیماری قلبی طولانی و در بیمارستان خاتم الانبیا تهران این را نوشته بودند؛ روی یکی از صندلی های سفید نشست با فرمان کارگردان همه چیز آماده ضبط شد.

آرام و شمرده شروع به حرف زدن کرد. در اسفند ۱۳۱۶ با سید محمود طالقانی ازدواج کردم، چون در بچگی پدرم را از دست داده بودم، سرپرستی ما به عهده مادر و دایی هم بود.

سالی که به دبیرستان می‌رفتم رضا شاه دستور داد که شاگردان مدارس باید بی حجاب شوند؛ خانواده ام متدین بودند و مادرم در دوره بی حجابی تقریباً چهار سال از منزل خارج نشد. در دبیرستان شمس المدارس درس می خواندم یک روز داییم آمد و گفت: برایت شوهر مناسبی پیدا کرده‌ام.

گفت: یک روحانی است و اسمش سید محمود طالقانی است اول گفتم من زن روحانی نمی‌شوم. چون سختگیری می‌کند. دایی گفت: این یک فرق می‌کند و متقاعد کرد که با محمود صحبت کنم؛ من هم با محمود حرف زدم و دیدم اهل سختگیری بی‌مورد نیست. ازدواج من خیلی ساده و مختصر انجام گرفت.

چندسال و اندی در منزل پدری محمود در قنات آباد با مادر و دو برادر او سید تقی و سید آقا که همگی تحت سرپرستی محمود بودند گی کردیم؛ پس از این مدت دو اتاق در نزدیکی راه‌آهن اجاره کردیم و به آنجا رفتیم آن وقت‌ها قضیه بی حجابی مطرح بود و نمی توانستم به راحتی از منزل بیرون آیم.

در صفحه ۶۲ کتاب تک درختی در کویر می خوانید؛

در سال ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۰ سید محمود به اتفاق چند نفر از دوستان و علما برای شرکت در معتمر اسلامی قطب شهر بیت المقدس رفت؛ در آن زمان جزو کشور اردن بود در این کنگره شخصیت‌ها و محققین برجسته دنیای اسلام نیز حضور داشتند او در این کنگره ها علاوه بر سخنرانی و مصاحبه به ریاست دوره‌ای کنگره هم برگزیده شد با روحانیون یهودی و مسیحی بیت المقدس و علمای برجسته جهان دیدار و مذاکره کرد و از نزدیک با اوضاع غم انگیز مردم بی کاشانه فلسطین آشنا شد.

در صفحه ۱۲۴ این چنین آمده است؛

شب پنجشنبه سوم مرداد ۵۸ بود و شب اول رمضان سید محمود تعقیبات نماز را به جا می آورد.

سکوت اتاق با زنگ تلفن شکسته شد.

گوشی تلفن را برداشتم. حاج سید احمد آقای خمینی بود؛ گفت: آقای طالقانی آنجا هستند؟ گفتم: تعقیبات نماز می خوانند.

گفت: چه خوب که تو همان جا هستی! چون امام الان به من گفت: به محمود بگویم پس فردا نماز جمعه بخواند. تو هم همین امشب بگو تلویزیون اعلام کنند؛ سپس قدری با سیدمحمود حرف زد.

محمود روز پنجم مرداد اولین نماز جمعه را در دانشگاه تهران امامت کرد. صحن دانشگاه و خیابان های اطراف خیابان فلسطین و بلوار کشاورز و بخشی از پارک لاله مملو از جمعیت بود.

فردای آن روز یعنی شنبه از سید احمد آقا پرسیدم امام از نماز جمعه راضی بود؟ گفت: دیشب امام روی زمین نشسته بود و پخش خودرو های نماز جمعه را تماشا می کرد. صحنه‌ای را که هلیکوپتر از جمعیت گرفته بود، دید و با خوشحالی گفت: عجب چیزی شد.!

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده