خدایا در راه حفظ دین، قدمهایم را استوار ساز
به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید ابوالفضل نصراللهی در تاریخ دوازدهم آذرماه 1349 در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود.
وی پس از چندی مجاهد در تاریخ شانزدهم مهرماه 1366 در منطقه عملیاتی شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل شد.
در ادامه وصیت نامه شهید ابوالفضل نصراللهی را می خوانید.
بنام الله پاسدار حرمت خون شهيدان و با سلام و درود به روان پاک شهيدان غرق به خون اسلام از صدر تا كنون وصيتنامه خود را شروع ميكنم.
از تبصره (الا الذين آمنوا) بهره جوييد و با علم صالح ديگران را به حق و صبر سفارش كنيد كه تنها طريق هدايت و رهايى از ضلالت همين است.
اى دوستان هيچ گاه از قرآن جدا نشويد كه دل را جلا و وجود آدمى را صفا و دردهاى بىدرمان را دوا مىبخشد.
عزيزانم هر گاه كه حلاوت مناجات با خدا و شيرينى نماز شب و ادعيه را چشيديد ديگر حاضر نخواهيد شد آن را با هيچ چيز ديگر معامله كنيد؛ پس مقدارى سختى را بر خود هموار كنيد و در نيمه شب با قلبى شكسته به درگاه خداوند روى آوريد و طلب استغفار كنيد.
آخر تا كى بايد آدمى در خواب غفلت باقى بماند؟ بزودى عمر بسر خواهد رسيد و آنچه باقى مىماند چيزى نيست جز عمل او نه چيز ديگر.
بار الهى تو شاهد باش كه قصد موعظه و نصيحت را ندارم، بلكه می خواهم نزد ياران چند كلامى به ارث بگذاريم؛ زيرا چيز ديگر غير از اين ندارم.
خدايا تو را شاهد و گواه مىگيرم كه فقط براى تو و براى حفظ دين تو قدم در اين عرصه نهادم، پس پايم را در اين راه ملرزان.
و در آخر پدر و مادرم را به صبر و استوراى و خواهرانم را به حفظ حجاب كه خيلى تأكيد مىكنم.
برادران را به ادامه راهم و دوستان را به هدر ندادن عمر و هم كلاسی هايم را به جديت درس خواندن و معلمانم را به طلب حلاليت و در یک كلام، همه را به تقوا و ايمان وصيت مىكنم.
در آخر از خدا می خواهم امام عزيزمان را در پناه خودش محفوظ بدارد و عمرى پربركت عنايت فرمايد.
در آخر كلام اين حقير می خواستم بگويم كه من در حدود 25 روزه به خدا بدهكارم بدهيد بگيرند و نماز هم اگر بدهيد بخوانند كه خيلى و جدانم راحت هست.
هر چند تا آنجا می دانم نماز خواندهام ولى خب بايد محتاط بود.
ديگر عرضى نيست جز سلامتى براى امام و همه خدمتگذران اين انقلاب و دعاى خير براى رزمندگان ان شاءالله خداوند اين بنده عاصى را ببخشد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته «ابوالفضل نصرالهى پنجم شهریورماه 1366»
عمرى بجز بيهوده بودن سر نكرديم/
تقويم ها گفتند و ما باور نكرديم/
باران ز ابر توبه باريديم صد بار/